– : دیروز تو روزنامه خوندم یه پسر دختری همدیگه رو می خواستن ولی پدر مادر دختره از پسره خوششون نمی اومد راضی نمی شدن.
– : خب؟
– : خلاصه پسره هرچی زور زده دیده فایده نداره ، بعد رفته یه کلاش خریده اومده بابا ننه و خواهر برادرای دختره رو آبکش کرده رفته.
– : خب ، حالا آخرش به هم رسیدن یا نه؟
ای بابا تهشم میگفتید دیگه
دوست عزیز من شما رو لینک کردم شمام منو لینک کنین
هیچی دیگه با خوبی و خوشی رفتن خونه بخت و الان هم کلی خوشبختن.