محو تدریجی

ساعت چهار و بیست دقیقه ی بامداد. من خواب آلودم. کمی هم افسرده. از پنجره شهرو نگاه می کنم. چراغا چشمک می زنن و به این فکر می کنم چراغای خونه هاس یا خیابونا و اتوبانا؟ یه دوست چت میخی دارم که فکر می کنه وقتی باد میاد چراغای شهر چشمک می زنن. هرچی توضیحات علمی تخیلی واسش میریم ، بی فایده اس.

مسنجر یاهو رو بالا میارم و لاگین می کنم. میخوام ببینم چند نفر آنلاینن. از وقتی سایتمو بستن کمتر با مسنجر کار دارم. امشب از نظر آنلاین رکورد می زدم اگه این دختره نبود. اولین بار می شد که هیچ کس توی لیست عریض و طویلم چراغش روشن نبود. اما این دختره ی همکلاسیم لامپشو روشن گذاشته. تا حالا باهاش چت نکردم و بخاطر سایت به لیستم اضافه اش کردم. تو دانشگاه هم یکی دوبار بیشتر با هم حرف نزدیم. مثلا یه بار از همه پرسید چند شدی ، از منم پرسید و جواب دادم. دیگه اینقدرام یبس نبودم که جواب ندم. گفت خوش بحالت. اینقدر یبس بودم که هیچ نگفتم.

اما یه خاطره تعریف کنم. دقیقا ترم سوم بود. با یکی از دوستان قرار بود برگردیم خونه. ماشین داشت و منو تا یه جایی می رسوند. در لحظه ی آخر گفت دوتا از دخترای همکلاسی هم میان. گفتم پس من نمیام. اما زبون ریخت و منم که حس با اتوبوس رفتنو نداشتم بنابراین قبول کردم.

من جلو نشسته بودم. دخترا کم کم می اومدن. یکیشون همین دختری بود که الان آنلاینه. اون یکیشون اما این نبود چون دو نفر در آن واحد نمی تونن یک نفر باشن. اون یکی خیلی مورد علاقه ی دوستم بود. می گفت یه بار سوار ماشینش کرده و بوق زده. البته ملتفین که. این بوق با بوق دوچرخه فرق می کنه. اکثر ذکور علاقه به بوق زدن دارن و جالب اینجاست که عده ای از نسوان جوان و و زنان مطلقه! از مردایی خوششون میاد که علاقه به بوق زدن داشته باشن و از این بابت براشون تاسف می خورم. برای این دسته از نسوان.

داشتم می گفتم. عقب نشستن و راه افتادیم. من با دوستم کمی حرف زدم ولی تا آخر مسیر هرگز با اونا همکلام نشدم. همین دختره که الان آنلاینه چندبار تقلا کرد منو وارد بحث کنه و کلامی از زیر زبونم بیرون بکشه ولی موفق نشد. من بدم نمی اومد یه ذره باهاشون حرف بزنم. قطعا از این امر لذت می بردم و نمی خواستم ببرم. چون دلم جای دیگه بود و این یک خیانت محسوب می شد. شوخی نمی کنم. خیلی جدی میگم. با اینکه تو دانشگاه و مخصوصا دانشگاه ما فرصت های لاس زنی فراوانی داشتم و حتی بخاطر سایتم از موقعیت ویژه ای برخوردار بودم اما خیانت نکردم. هرچند … فقط در ذهن خودم خیانت بود و این ناشی از تربیت غلطه که براصل خوب بودن استواره.

دارم اونسنس گوش میدم. بالاخره بعد از پنج سال آلبوم جدید داده. می دونین ، من به عنوان هنرمند از هیچ شخصیت زنی خوشم نمیاد. و این اصل تنها یک مثال نقض داره و اونم امی لی و یا به قولی ایمی لیه. به نظرم حتی بهترین خواننده ی دنیاس. و همچنین آلبوم فالن بهترین آلبوم دنیا. وانگهی هرچقدر زمان گذشته بیشتر به سمت راک و متال کشیده شده که من خوشم نمیاد. اما از صدای جادویی این خانوم نمیشه راحت رد شد. اندازه یه خری نفس داره. مگه نفسش بند میاد اصلا.

آهنگ لیثیوم یکی از بهترین آهنگای خارجیه که گوش کردم. کل آهنگ هم فقط به صدای خواننده استواره. دوست داشتین دانلود کنین.

دانلود آهنگ Lithium از Evanescence

پی نوشت : همچنان از معبود دلخورم. ولی فکر کنم همین روزا از دلم دربیاره!

4 دیدگاه در “محو تدریجی

  1. من این دختره رو تازه کشف کردم و تو همین یک ماه دارم میمیرم واسه اهنگاش.مخصوصا همینی که گذاشتی با اهنگ helloچقدم استایلش قشنگه چشماشم خوبه.
    پسری که اینقد فکرش تمیزه پسر خوبیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

@-: :wink: :twisted: :roll: :oops: :mrgreen: :lol: :idea: :evil: :d :cry: :arrow: :?: ::-O ::) :-| :-x :-o :-P :-D :-? :) :( :!: