ساعت یک و بیست و شش دقیقه ی بامداد روز دهم فروردینه. دارم با گوشیم آهنگ گوش میدم چون کامپیوترم که آرشیو آهنگام توشه، دچار نقص فنی شده و چون خودم مهندسم پس خودم باید درستش کنم. قبل از عید همچین قصدی داشتم، بنابراین کارت گرافیک معیوبم رو بردم کامپیوتری سر کوچه و گفتم اینو بگیر یه نوشو بده. گفت شاید مشکل از این نباشه و از عمه ی انویدیا باشه و فلان و زر مفت. گفت سیستمو بیار ببینم. رفتم آوردم گفت فردا سالم بیا ببر. گفتم آره حتما.
فردا رفتم گفت ببین درست شده و یه آهنگ از هاردم پلی کرد و همه چی درست بود. گفت کل سیستمو پیاده کردم فوت کردم اندازه خونه تکونی خونه عمه ام اینا ازش خاک دراومد. کمی پول گرفت و خفه شد و منم اومدم خونه دیدم درست نشده و برگشتم و سلامی عرض شد. هیچی دیگه آخرش نه تنها درست نشد بلکه دیدم پایه ی رم شکسته و فن سی پی یو صدای بابابرقی میده. هرچند پولو پس داد اما آدم از آفتابه آب بخوره ولی کامپیوترشو دست غیر مهندس جماعت نده.
شاید این ضمیمه ی روزنامه همشهری رو که ملت لوازم دست دومشونو میذارن واسه فروش بگیرم و برم دم در خونه مردم. خدا رو چه دیدی شاید عدو شود سبب خیر و ما هم به نیمه ی نصف گمشده امون نائل اومدیم و وقتی بچه امون به دنیا اومد بهش میگم اومدم کامپیوتر مامانتو بخرم نگو …. بله؟ …. چیکارم داری؟ الان میام، دارم تایپ می کنم خانوم… من با اجازه برم ظرفا رو بشورم. معلوم نیست این یعقوب چیکار می کنه تو خونه.
بالاخره با سلام و صلوات و زور و کتک رفتم باشگاه بالدی بیلدینگ ثبت نام کردم و قضاقورتکی و نصفه نیمه رفتم هارتل زدم. بعد یه مربی داریم که صبح علی الطلوع ساعت هفت صبح در باشگاه رو باز می کنه تا یازده شب تنها کاری که می کنه اینه که آهنگای جدیدو رو سیستم پلی می کنه. بعد واسه اینکه حوصله اش سر نره میشینه کتاب صد و یک راه برای اینکه چگونه عمه ی شادی داشته باشیم و یا هنر گفتگو با عمه ی هرکس در هر کجا و هر قبرستونی رو سق می زنه و آخرش نفهمیدم بالاخره کی میخواد این روش ها رو تو زندگیش پیاده کنه. صبح تا شوم رو صندلی نشسته خوبه زخم بستر نمی گیره. (شایدم گرفته باشه ما که ندیدیم نمی تونیم درباره مردم زود قضاوت کنیم)
حالا یه روز این دوست ما با همون کفش باشگاه رفته مستراح ادراریده به زندگی و اومده رو موکت باشگاه با همون کفش. بعد مربیه دراومده میگه بلادل من این کال دلسته آخه؟ بعد این رفیق ما واسه توضیح با کفشش تو کل استادیوم قدم رو رفت. مربیه بدبخت کل کف زمینو با زبون لیس زده بود تا کانهو آینه برق بزنه.
در همین لحظه ی نکبت بار تصمیم گرفتم اسم بچه هامو بذارم یعقوب و آینه. حالا بعدا درباره باشگاه منحوس بیشتر توضیح میدم الان برم ببینم آینه ی بابا چی میخواد عین سگ داره واق می زنه.
پی نوشت: یه ماه کدوم گوری بودم؟
daghighan koja boodiiiiii?????????????
نمیدونم کجابودی ولی خوبه که الان هستی… حتی اگه تو افتابه اب بخوری:)
درمورد نیمه ی گمشده ت و اسم بچه هات و اینا که حرف میزنی دقیقا قیافه ی “تد” توی how i met your mother میاد جلو چشمم!!
ببین مهندس این دکمه پاور کامپیوتر من میره تو درنمیاد اونوخ سی.دی رامشم دقیقا ایضا گیر میکنه باز نمیشه… خود وامونده شم صدای هلیکوپتر میده… تقریبا چقد خرج ورمیداره برام؟
یه ماه کدوم گوری بودی؟
حالا اون گورش رو حذف کنیم واقعا کجا بودید شما ها؟ من فکرک ردم دیگه نمینویسید و چون هر ماه یه آمار میگیرم از لینکای وبم یه کم جمع و تفریق می کنم…الان برم دوباره جمعتون کنم تو وبم البته
درگیر کار دنیا
بله آفتابه گر از آفتابه شکسته آب می خوره
یعنی میگی الان برم سریالو دانلود کنم بعد ببینم تد کیه؟ بیکارم؟
دکمه پاور رفته تو؟ من کلهم همه دکمه های کیسم رفته تو گیر کرده و نمی تونم بیارمشون بیرون.
خرجش هم بستگی داره الان بخوای خرج کنی یا الان.
بهشت زهرا
یه مقدار فشار درسا زیاد شده و خیلی واسه نوشتن تمرکز ندارم. ولی یکی دو ماه دیگه بیشتر آپدیت می کنم. این همه پول هاست و دامنه که الکی نمیدم که.
خب نه دیگه دارم میگم عین شخصیت خودته میخوای دانلود کنی خودتو ببینی؟ بیکاری؟؟؟؟
دیدن داری اصن تو؟
فرض کن الان میخوام خرج کنم… چون باس بدم دست آشنا… اونم احتمالا توی تعارف و اینا قیمتشو نمیگه میخوام قیمت دستم باشه
آره بابا کی حال داره منو ببینه!
الان من نمیفهمم جدی میگی شوخی میگی. دکمه ی پاور که مال کیسه و میشه از تو دو تا تقه زد بیاد بیرون. سی دی رام و اینا هم شصت تومن به بالاس. فن سی پی یو هم بیست تومنه.