گاهی وقت ها احساس پوچی می کنم. وقتی به زندگی و به پشت سر نگاه می کنم، به سیلی از تناقضات می رسم که جز گیجی و استیصال ثمری نداره.
همونطور که قبلا گفتم، من طرفدار استقلال هستم و در عین حال هوادار آث میلانم. آث میلانی که پیمان خواهرخوندگی با پرسپولیس امضا کرده. من طرفدار استقلالم و از شوالیه و قلعه مرغی متنفرم. از رحمتی و مجیدی و حنیف و صادقی و سایر بازیکنای استقلال (غیر از آندو) حالم به هم می خوره. وقتی لوگوی مسخره ی استقلال رو می بینم از فرط بی هنری طراحش می خوام بالا بیارم. سبک بازی استقلال همیشه و با هر مربی و خری افتضاح و نتیجه گرا بوده. از قریب به اتفاق پیشکسوتای استقلال منزجرم مخصوصا حسن روشن (بازم به جز حجازی البته). اصلا الان که عمیق تر شدم، فهمیدم که از همه ی بازیکنا و مربی ها و دست اندرکاران فوتبال تا سرحد مرگ متنفرم.
واقعا با این اوصاف چطور می تونم احساس پوچی نکنم؟ پس می کنم …
من از هیچ کدوم از مربیا به اندازه فیروز خوشم نمیاد! نمی دونم چرا ولی همینجوری الکی خیلی ازش خوشم میاد!
وای خیلی به عکسه خندیدم.
خب حالا که خنده م تموم شده خدمتتون عارضم که, از خدا بترس با قیافه ی ملت شوخی نکن.
یعنی که چه.
احساس پوچی نکن .. از استقلال بکش بیرون خوب!
بله خب، یه کم منشوری و بددهن و بی اخلاق و اهل زد و بند هست ولی هست دیگه.
من که با قیافه ملت شوخی نکردم و این عکس کار پرسپولیسیاس. منم که استقلالی ام.
مگه غیر از استقلال تیم دیگه ای هم هست؟ البته خیلی با استقلال خوزستان حال نمی کنم وگرنه شاید طرفدارش می شدم.
چایی تو عوض کن… هار هار هار… چطوری خره؟دلمم تنگ نشده بود اصن
من بی کلاس نیستم مث بعضیا که چایی بخورم. نسکافه و کاپوچینو و کافی میتکس فقط.
میگن دوری و دوستی. دوری هست ولی صمیمیتش از بین نرفته. چای نخورده پسردایی شدی. یخ کرده برم عوض کنم؟