یکی از مسائلی که باعث شده ادبیات داستانی ما صعود نداشته باشه اینه که نگارش به زبان فارسی کار سختیه و برخلاف زبانی مثل انگلیسی، همونطوری که حرف می زنیم نمی نویسیم. این موضوع سب میشه که افرادی که قدرت نوشتن ندارن وارد مقوله ی داستان نویسی نشن و کسانی هم که تحصیلات آکادمیک در این زمینه رو طی می کنن یا از سر شکم سیری و کلاسش بوده یا اینکه واقعا علاقه مند هستن اما استعدادشو ندارن چون غالب افراد مستعد و نخبه به دلیل برخورداری از درآمد بیشتر به سمت شاخه های فنی مهندسی کشیده میشن.
البته قطعا کسانی هم هستن که هم تحصیلات دارن و هم نبوغ، اما خب ما که چیز خاصی ندیدیم فعلا. من خودم فقط رمان های معروف ایرانی رو خوندم (غیر معروفا رو نخوندم) و کاملا متوجه می شدم که نسبت به رمان های معروف خارجی در سطح پایین تری قرار دارن. انگار یه جور پز روشنفکری و دانای کل پس ذهن نویسنده ی ایرانی وجود داره. انگار داره واسه یه قشر خاصی می نویسه. قشری که خودش هم جزئی از اون هاست و البته فقط هم اون ها هستن که رمان می خونن.
بگذریم. تعریف کتاب هست یا نیست؟ سارا سالار – که همسر سروش صحت هم هست – رو زیاد شنیده بودم و اینکه ظرف چندماه به چاپ دوم رسیده و خیلی پرفروش بوده. از نمایشگاه خریدمش و خوندمش و باید بگم که مایوس شدم. داستان درباره روابط زنیه که به میانسالی رسیده و غیر از فضای خیلی زنونه، داستان اصلا جلو نمی رفت و کل کتاب رو می شد در پنج صفحه خلاصه کرد. یعنی حدود دویست صفحه توضیحات اضافی و حرفای روشنفکری و فلسفی که اصلا نمی شد باهاشون ارتباط برقرار کرد. اما لحن و نوع نگارش خوب بود و ضعف داستان رو به نوعی جبران می کرد وگرنه خوندن کل رمان خیلی سخت به نظر می رسید.
سرآخر اگه تو این روزای گرم وقت اضافی دارین و می خواین رمان بخونین، هست یا نیست رو پیشنهاد نمی کنم و می تونین به عنوان یه ضد پیشنهاد ازم بپذیرید. و اگر هم قرار باشه از ده بهش نمره بدم، امتیاز چهار رو انتخاب می کنم.
آهان یعنی مهندسا فقط استعداد نوشتن دارن دکترا ندارن دیگه؟

[پاسخ]
حامد پاسخ در تاريخ تیر ۱۵ام, ۱۳۹۳ ۱۶:۰۸:
چرا. ولی چون تعدادشون به نسبت کمتر بود دیگه نگفتم. به هرحال سالی سیصدهزار نفر مهندسی قبول میشن و فوقش ده هزار نفر پزشکی و مشتقاتش.
راستی آدرس وبلاگت به یغما رفته که
[پاسخ]
میگم شما که دست به قلمتون خوبه، شما هم سعی کنین سه چیز مدون بنویسین… جدیا! قلمتون دلنشینه…
راستی اون قسمت که رمان ایرانی یه ذهنیت دانا ی کل داره… دقیقا همیته کاملا موافقم.
[پاسخ]
حامد پاسخ در تاريخ مرداد ۹ام, ۱۳۹۳ ۰۱:۴۳:
ممنون. منظور از مدون رمانه؟ ایده ش رو دارم ولی فرصت و تمرکزش رو نه.
البته رمان هایی که من خوندم اینطوری بودن.
[پاسخ]
ناشناس پاسخ در تاريخ مرداد ۱۳ام, ۱۳۹۳ ۰۹:۳۵:
رمان ، داستان، خاطره، یا هرچیزی…
نمیدونم، شاید اگه تو ذهنتون سناریو هاشو آماده کنین، اتفاقاتو بچینین، و شبها فقط دو سه خطی بنویسین خوب باشه
[پاسخ]
حامد پاسخ در تاريخ مرداد ۲۳ام, ۱۳۹۳ ۰۱:۵۹:
بازم ممنونم. تقریبا همچین کاری می کنم.
خب اینکه خیلی تحلیلِ دمِ دستی و بدیه.
هرکی سواد داشته باشه و یه کم اخبار گوش بده میتونه بزبان معیار حرف بزنه یا بنویسه. اونیکه نوشتنو مشکل میکنه اصلن این قضیه نیست.
[پاسخ]
حامد پاسخ در تاريخ مرداد ۹ام, ۱۳۹۳ ۰۱:۴۶:
گفتم یکی از دلایلش اینه. خیلی از آدما هستن که سواد کمی دارن و خیلی قشنگ حرف می زنن و روایت می کنن اما نمی تونن دو خط بنویسن. در حالیکه انگلیسی زبان ها این مشکلو ندارن.
[پاسخ]