دبیرستانی بودم. در صبح یک روز زمستونی که هوا مثل سگ سرد بود، پیاده به سمت مدرسه می رفتم تا امتحان بدم. مثل بز سرما خورده بودم و حلقم پر از کثافت بود و بدنم مثل بدن گاومیش از تب گرم. حدودا پنج دقیقه با مدرسه فاصله داشتم که یه مرد کوچک اندام سیبیلویی صدام کرد و گفت: «ببخشید ماشینم روشن نمیشه اگه میشه یه لطفی کن یه هولی بده.»
نگاهی به ماشین انداختم. یه پیکان سفید درب و داغون. اون موقع ها، نه تو کارم نبود و همیشه دستم لای کار خیر می رفت. کیفمو گذاشتم روی زمین. زمینی که از شدت سرما یخ بسته بود و همه جای خیابون سُر بود. رفت توی ماشین نشست و درو نیمه باز گذاشت و اقلا نکرد خودش یه کمکی هم بکنه. خیلی زورای زیادی زدم اما راه نیفتاد. سرشو از لای در درآورد و گفت «اَی بابا نمی تونی؟» و خودش یه پاشو انداخت بیرون و حداقع تلاشش رو برای به حرکت درآوردن این ارابه ی مرگ انجام داد و نتیجه هم داد و ماشین با سرعت یک کیلومتر در سال به حرکت دراومد.
چند بار نزدیک بود سُر بخورم و یک بار هم این اتفاق افتاد و سُر خوردم و ماشین به حرکتش ادامه داد و با صورت رفتم تو گِل و یخ کف آسفالت. با همه ی این مصائب باز هم ماشین روشن نشد و راننده گفت « بی خیال برو نمی تونی. بذار بگم یکی دیگه بیاد».
با اینکه پسری در سن بلوغ بودم و کثافت ازم می بارید ولی حقش بود یه تشکری به خاطر تلاشم می کرد. نه؟ یا من توقع زیادی دارم؟
چرا کثافت میبارید ازت ؟ همون کثافتایی که تو حلقت بودن عایا ؟ /:)
مرکز ثقل داستانو گذاشتی رو پیاده مدرسه رفتنت؟
منم همچین خاطره ای دارم یک کیلومتر ماشینو هل دادم روشن نشد بعد راننده اومد پایین گفت می دونستم با هل روشن نمی شه
اگه می دونستی ……… گفتی هل بده
با باغ وحشی که تو توصسف کردی همین که اجازه داده به ماشینش دست بزنی خیلی بوده
ولی آره، حق نداشت عقده ایت کنه
اون هم مزید بر علت شده بود. پسرا تو سن بلوغ کلا کثافتن دیگه.
نمی دونم. دقت نکرده بودم. ولی پیاده روی واسه مرکز ثقل خوبه.
بهتر بود اینو به خودش می گفتی
بله خب. با این توصیف هم میشم باغ وحش عقده ای
آخی الان حسابی احساساتت جریحه دار شده
کلا حوالی اون سن آدم اصلا دیده نمی شه انگار, کسی بهت احترام نمی ذاره و آدم حسابت نمی کنه, خلاصه حسابی عقده ای می شی حالا چه ازت کثافت بباره (پسر باشی) چه نباره (دختر باشی )
خلاصه می گم که منم همچین تجربه های تلخی دارم البته ماشین هل ندادما
اصولا آدم موقع کمک یدی (دستی) به کسی که نمیشناسه احساسه کباب شدن بهش دست میده، حالا کاری به خاطره ات ندارم عاشق اون بنده خدام که داره کابین ماشین و هول میده
خب من اصلا عقده ای نشدم (اسمایلی خالی بند)
من که کمک می کنم خوشحالم ولی نمی دونم چرا طرف کمک گیرنده خوشحال نیست.
خوب باید اینجور مواقع بزنی طرفو بکشی
همین که اون منو نکشت جای شکر داره.
باید از اول میگفتی نه
می شد؟ کمک خواسته بود دیگه، نمی شد نه آورد.