دفاع از توالت ایرانی

همونطوری که محققان دانشگاه ایالتی ویالتی ماساچوست گفتن، یک سوم عمر انسان گلاب به روتون تو مستراح میگذره. بنابراین این بخش از محل سکونت، از اهمیت بسیار بالایی برخورداره. مثلا عموی من دوست داره محیط دستشویی بزرگ باشه. دلیل این علاقه ش به وسعت دستشویی هم به این برمی گرده که دستشویی خونه شون نیم متر در نیم متره و وقتی میخوای از بین موانع وارد دستشویی بشی مثل این می مونه که بخوای بدون میله استریپ تیز کنی. بعد وقتی هم میشینی که کارتو بکنی، سر و تهتو با هم قاطی می کنی.

یا میگن دستشویی ایرانی طوریه که وقتی میشینی به تمام اصوات درونی و بیرونی اکو میده. ولی فرنگی اینطوری نیست و صدا رو تو نطفه خفه می کنه. اما واقعا سوالی که از غربی های ریاضتی دارم اینه که وقتی رو کاسه میشینن، غیر از اینکه آیا چندششون نمیشه، آیا اصلا می تونن در همچین پوزیشنی، دستشویی شماره دو (یعنی بزرگ) بفرماین؟

احتمالا دو سه ماه دیگه باید از پایان نامه ام دفاع کنم و یک روز همراه با دوستی که همچین وضعیتی داره، رفتیم دانشگاه تا تجربه کسب کنیم و چندتا جلسه ی دفاع رو ببینیم.دقایقی دیر رسیدیم و دفاع های صبح شروع شده بود. درب دو تا از کلاس ها بسته بود و نمی شد درو باز کنیم و درحالیکه ده جفت چشم و بیست جفت پا دارن با تعجب ما رو نگاه می کنن وارد کلاس بشیم. اما در دو تا از کلاس ها طاق باز واز بود و حالا باید تصمیم می گرفتیم وارد کدوم یکی بشیم. من گفتم کلاس ۳۱۰. دوستم هم گفت کلاس ۳۱۰. و بعد عین بز سرمونو انداختیم و رفتیم تو کلاس ۳۱۱ چون ما خیلی آوانگارد و متفاوتیم ارواح خیکمون.

ارائه ی پسره تموم شد. داور شماره ی یک پرسید: خب برنامه ای نوشتید رو میشه اجرا کنین؟ پسره گفت: نرم افزارش نصب نیست اگه میخواین الان نصب کنم. یکی از استادا گفت: نه بابا نیم ساعت طول می کشه نصبش، خب کدهای برنامه رو نشون بده. پسره گفت: اینجا ندارم اگه میخواین زنگ بزنم خانومم بفرسته. داور شماره ی یک گفت: پس ما هم خودکار نداریم نمره ی شما رو بدیم. در همین کش و قوس بود که داور شماره ی دو، آسشو رو کرد که بعدها فهمیدیم بی بی خشت بود.

داوره گفت: «این پایان نامه ای که دست منه واسه خانوم شهیدیه که من استاد راهنماشم. از روی این می خونم، شما با پایان نامه ی خودت مقایسه کن.» این استاده هرچی می خوند گویا نعل به نعلش توی پایان نامه پسره هم بود. آخرش پسره گفت: «به خدا نمی دونم چرا اینطوری شده، این خانوم هم که شما میگین نمیشناسم، من خودم یه ساله دارم رو پایان نامه م کار می کنم، استاد هم شاهده.» و به استاد راهنماش اشاره کرد. استاد راهنما گفت: نه من هیچ اطلاعی ندارم به من ربطی نداره. در اینجا بود که خانوم شهیدی که بطور نامحسوس در میان حضار استتار کرده بود از جا بلند شد و فریاد برآورد: به خدا نمی دونم این آقا چطوری به پایان نامه من دسترسی پیدا کرده، حتما وقتی پایان نامه ام رو دادم دوستم ویرایش کنه، با این آقا ارتباط داشته داده بهش. استادا هم گفتم برید کمیته انضباطی مشخص میشه.

خلاصه دعوا شد و مایی که دلمونو صابون زده بودیم نوشیدنی های رنگ و وارنگ می خوریم، کرک و پر ریزون از کلاس خارج شدیم و وارد کلاس دیگه ای شدیم که دفاعش تازه داشت شروع می شد. پسره دفاع کرد و تموم شد. حالا داورا شروع کردن به سوال پیچ کردن و قوزفیش کردن طرف و پسره هم زیرش زایید چون کارو خودش انجام نداده بود. استادا هم آخرش گفتن اینو خودت انجام ندادی خدافظ شما. جو خیلی سنگین بود و همه توی خلسه به همدیگه نگاه می کردن و ما هم چون می دونستیم همچین بلایی قراره سر خودمون هم بیاد، نحوه ی قضای حاجت روی توالت فرنگی رو روی صندلی درک کردیم اما از تجربیات گذشته هم درس گرفتیم و کیک و آبمیوه مون رو وسط بهت جمعیت برداشتیم و در رفتیم که عکسش و سندش رو هم ملاحظه می فرمایید.

کیک و آبمیوه بعد از دفاع از پایان نامه

رفتیم دستشویی تا کثافات ساعت قبل رو از خودمون بشوریم. بعد داخل دستشویی روی در چی نوشته باشن خوبه؟ شماره … باید دقت داشت که درسته که دانشگاه پر از کیس هست، ولی این دلیل نمیشه که دستشوییش مختلط باشه. مراسم چیز پراید که نداریم اینجا.

شماره تلفن در دستشویی مردانه

ساعت بعد، یه پسری دفاع داشت که کل خاندان خودش و خانومش رو آورده بود و اگه شئونات اجازه می داد همونجا چند مورد از فامیلاشون رو نقدا خواستگاری می کردیم. بعد از دفاع، مجددا داورا شروع کردن به کشیدن خشتک طرف روی سرش و ما هم دیگه چیزی داخل دستگاه گوارشمون نبود که دوباره تجربه ی توالت فرنگی داشته باشیم. آخر کار هم شیرینی پای آناناس بهمون داد که یکیشو خوردم فاسد و مونده بود و نیاز به توالت ایرانی پیدا کردم و دوستم شیرینی خودشو داد من بخورم باز. خب نمی خوری واسه چی برمی داری آخه؟

خوردم و دوباره رفتم دستشویی و وقتی برای بار هفتم چشمم به شماره افتاد، به خودم گفتم خاک تو سرت که این شماره دختره. این زن زندگیه. در همین افکار خوشحال بودم که صدای انفجار مهیبی از اتاقک کناری بلند شد و ترجیح دادم هرچه سریعتر محل رو ترک کنم.

16 دیدگاه در “دفاع از توالت ایرانی

  1. سلام. ممنونم. هرچند بعید می دونم ولی منم امیدوارم با موفقیت تموم شه. حداقل تموم شه حالا اگر هم خیلی موفق نبود.

  2. لطفا بعدش دکترا بخون.پستای دانشگاهیت فوق العاده ن!=))
    : ) دیدم بدجنسیه هربار بیام بخونم وچیزی نگم..دفاع هم عالی پىش میره،جفت و جور کردن کلامیت خوبه: )

  3. خیلی ممنونم. ایشالا چندوقت دیگه از بالا برجک پست میذارم که خیلی هم هیجانش بیشتره.

  4. سلام
    خب طبیعتا و حتما عموی بزرگوارتون زیاد پایان نامه نوشتن و دفاع کردن که مساحت کلاس براشون به حد طبیعی جادار و بزرگ بوده..خخ
    و البته و صد البته که از میوه ها و آب میوه هاو شیرینی های منقضی تاریخ هم خوردن
    و هزاران البته که خون ایشون در رگ های شما هم هست
    موفق باشین

  5. مطالب انتهایی در زیر عکس خیلیییییی خوب بود :))))))))))))))))
    خوب پس شما هم منتظر این فرآیندها باشید..
    واقعا برجک برید نگهبانی بدید بازم سایتو آپ میکنید؟
    راستی مگه با مدرک ارشد هم نگهبانی میذارن؟!!!

  6. سلام
    فکر کنم عموم همچین چیزی رو تکذیب کنه. اون بنده خدا فقط دستشویی خونشون کوچیکه و تنها آرزوش اینه که بزرگ باشه.

  7. منتظر نباشم چیکار کنم.
    بالا برجک که نمی تونم. اومدم پایین آپدیت می کنم.
    الان همه ارشد دارن. ما رو نذارن کسی نیست نگهبانی بده.

  8. عاقا کل داستان مهیجت به کنار من کشته مرده اون حرکتت شدم که سر گلاب به روت غذای حاجت گوشیتو در اوردی از نمای دَرِ توالت عکس گرفتی :)))))))))))))))) :lol: :lol: :lol:

  9. البته من چون قبلا دیده بودم فقط رفتم عکس بگیرم ولی بهترین و امن ترین جا واسه عکس گرفتن از در و دیوار همین دستشوییه. نه کسی نگاه می کنه نه گیری میده.

  10. :)))
    یادش بخیر یه زمانی تو واحد پایان نامه بودم, هرکی میومد دفا کنه یکی ازین بسته ها هم نصیب من میشد :))

    +کار خوبی می کنن خودشون انجام نمی دن :|
    من خواستم خیر سرم خودم انجام بدم الان یه ساله طول داره می کشه :| همدوره ایا م هفته ی دیگه دفا می کنن تموم میشه, من تازه باید یه ترمم تمدید کنم :| :|

  11. کسی که تجربه داشته باشه می دونه که همون ترم اول بهتره بده بیرون انجام بدن.
    من که بعد دفاع و وقتی استادا رفتن همه شیرینی آبمیوه ها رو جمع می کنم می برم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

@-: :wink: :twisted: :roll: :oops: :mrgreen: :lol: :idea: :evil: :d :cry: :arrow: :?: ::-O ::) :-| :-x :-o :-P :-D :-? :) :( :!: