آنارشیسم و یا همچین چیزی

در اینکه جابز آدم مهمی بوده شکی نیست هرچند دوست داشتنی بودنش رو نمی تونم قبول کنم. دقیقا روز مرگ جابز تعدادی از ایرانیا عکسای پروفایل های شبکه های اجتماعیشون رو به عکسی از جابز تغییر دادن. به درست یا غلط بودنش کاری ندارم اما قطعا این کار هیچ سودی واسه هیچ کس نداره و فطرت آدمی هم طوریه که کارای بی منفعت انجام نمیده. با این حساب میشه اینطور نتیجه گرفت که این دوستان تحت تاثیر جو قرار گرفتن و نخواستن جلو بقیه کم بیارن. صریح بگم ، این تیپ آدما هیچوقت آدمای بزرگی نمیشن. یه زندگی معمولی و یه مرگ عادی.

حدودا سه سال پیش عضو فیص بوق شدم و دلیلش هم تبلیغ سایتم بود. اون موقع تعداد کاربرای ایرانیش خیلی کم بود و منم بی خیال تبلیغات شدم. تقریبا یه سال میشه که تب این سایت فراگیر شده و حتی مادربزرگایی که بلد نیستن موس دستشون بگیرن پروفایل دارن. کاملا مشخصه که این یه تبه و به زودی هم فروکش می کنه اما کسایی گرفتار این جو میشن که نمی تونن در برابر ایدئولوژی غالب ایستادگی کنن و به قولی همرنگ جماعت میشن. من هنوزم فلسفه ی فعالیت تو فیص بوق رو نفهمیدم و درک نمی کنم ایجاد و پاسخ به سوالی با این مضمون که “متولد چه فصلی هستی؟” چه منفعت و سودی برای فرد و افراد داره. نمی فهمم در نوشتن یه جمله ی عاشقانه و عارفانه و لایک زدن و کامنت گذاشتن پای جمله ها و تصاویر چه حکمتی نهفته اس. نمی فهمم فلسفه ی عکس گذاشتن چیه و خیلی چیزای دیگه رو نمی فهمم. اما می دونم که این ها همه متاثر از جوگرفتگی ِ عوامه.

دقت کنید! من نمیگم این کار خوبه یا بده. فقط برداشت خودمو دارم میگم. بله. این همرنگ شدن فقط متعلق به فضای مجازی نیست. مد شدن یه لباس خاص و همه گیر شدن تب سریال بینی و یا حتی کشیدن قلیون! من بخاطر ندارم که چند سال پیش ملت اینقدر قلیونی شده باشن درحالیکه قلیون از دومیلیارد سال نوری قبل از میلاد مسیحی وجود داشته. پس مبرهنه که عوام رو جو کشیدن قلیون گرفته.

عده ای از همین عوام عام! هستن که کاملا تحت تاثیر جو هستن اما میخوان نشون بدن که متفاوتن. مثلا بعضیا دچار آنارشیسم مذهبی – دینی شدن و فکر می کنن بی دینی یک نوع عصیانگری در یک جامعه ی دینداره. اما این افراد عموما دو دسته هستن. یکی کسایی که اطرافیانشون از دین برگشتن و بالطبع اونا هم جوگیر هستن و ادعای بی دینی می کنن. دوم اونایی که از قید و بند مذهب خوششون نمیاد و این هیچ ربطی به آنارشیسم دینی نداره و عصیانگری محسوب نمیشه. یه مطلب خارج از موضوع بگم. تو پروفایل یکی دیدم در پاسخ به پرسش ِ از چیزایی متنفری؟ نوشته که دروغ و مذهب.

قصدم این نیست که خودمو برتر و بالاتر از بقیه نشون بدم که اگه این کارو بکنم یعنی دچار خودبزرگ بینی و اعتماد بنفس کاذب شدم. من آدم مهمی نبوده و نیستم اما نسبت به هرچی که مد میشه موضع مخالف می گیرم. شاید بشه گفت به نوعی آنارشیسم اجتماعی دارم. شاید هم نه. دقیقا اسمش رو نمی دونم اما قطعا آدم آنارشیستی هستم. متاسفانه این طرز فکرم رو به دو دلیل نمی تونم تو وبلاگم نشون بدم. یکی اینکه هیتلر میشم و دوم اینکه مخاطبم رو از دست میدم چون اصولا آدما از آنارشیست ها خوششون نمیاد.

بله. خلاصه بدرود!

دیدگاهی بنویسید


پایستگی جرم

بالاخره بعد از سه سال نوع سرویس اینترنتم رو عوض کردم و از نامحدود رو آوردم به حجمی. کلا آدم خوره ای هستم و دوست دارم هرچی تو اینترنته دانلود کنم اما سرویس نامحدود طوری بود که سرعت کمی ارائه می داد و من غیر از نت گردی ، فقط ماهی بیست گیگ می تونستم دانلود کنم. اما الان چون شبانه ی رایگان دارم ظرف شیش ساعت سه گیگ دانلود می کنم که در طول ماه میشه هشتاد نود گیگ. الان هم هارد پونصدم پر شده اما حافظه ی لپ تاپ تا حد زیادی خالیه و از بابت هارد مشکلی نیست. حالا هم بچه خیلی خرکیف شده و نمی دونه چی دانلود کنه. اگه فیلم بگیرم که نگاه نمی کنم. یه آرشیو عظیم فیلم دارم بسمه. اگه بازی دانلود کنم که بازی نمی کنم. با نرم افزار هم که کار نمی کنم کلا. خلاصه اگه پیشنهادی تو این زمینه دارین بگین فقط خواهشا پیشنهادتون فیلم س*پر نباشه. آبرو داریم.

اما این یه طرف قصه اس. از طرف دیگه من هر صفحه ای رو که باز می کنم از حجمم کم می کنه. یعنی من گوگلو لود می کنم حجمم میاد پایین. آب می خورم حتی. باور کنین میرم دستشویی علاوه بر جرم از حجمم هم کم میشه. خلاصه که نمی دونم چیکار کنم. صبح تا شب با خودم ور میرم ، شب هم که میذارم واسه خودش دانلود شه و بازم با خودم ور میرم تا صبح شه.

گفتم جرم و حجم یاد خودم افتادم. راستش من کمی لاغرم و تا وزن ایده آل پونزده کیلو و تا وزن نرمال ده کیلو فاصله دارم. چند ماه پیش وزنم بیشتر بود ولی اخیرا چند کیلو کم کردم. الان هم که ماه رمضونه و شدم عین سومالیایلاییا. البته این لاغری چند تا مزیت داره و یک عیب. یکی از مزایاش اینه که خیلی دیر خسته میشم. دوم اینکه کم می خورم و متعاقبا کم هم پس میدم و این اعمال پست حیوانی رو کمتر انجام میدم. ثالثا هرچی دلم بخواد می خورم. (اینو به یکی از دوستام گفتم و برخلاف انتظارم یه حرف زشتی زد که اینجا نمی تونم بگم. لکن جمله ام رو اصلاح می کنم: هر غذایی دلم بخواد می خورم) رابعا خیلی تر و فرزم و برخلاف چاق ها ، کم عرق می کنم و عرقم هم چندان بوی بدی نداره. در کل از لاغر بودنم راضی ام.

وانگهی یه عیب داره که به همه ی مزایاش می چربه. مشکل اینه که آدمای لاغر خیلی خوش تیپ و خوش لباس نیستن. من صورت نسبتا خوشی دارم اما بخاطر وزن کم در کل خیلی نمی تونم بگم آدم جذابی هستم. البته لاغری من یه ذره اش ارثیه ولی نسبت به سایر فرزندان خانواده خیلی لاغرترم. برای اضافه کردن وزن هم دو راه دارم که با هم مرور می کنیم.

یکی اینکه برم پیش دکتر تغذیه و رژیم بگیرم و به زور بچپونم تو معده ام و برم مکمل غذایی پیدا کنم و بخرم و بخورم و برم باشگاه ، بدنسازی کار کنم و عین سگ ورزش کنم. چند ساله تصمیم دارم این کارا رو بکنم ولی خیلی آدم فراخی هستم.

دقیقا دلیل اینکه مردا بعد از ازدواج چاق میشن رو نمی دونم. شاید دلایل فیزیولوژیکی داره ، شاید بیشتر کار می کنن بیشتر گشنه اشون میشه. نمی دونم. اما راه حل دوم اینه که ازدواج کنم و بخورم و شیکم بیارم و وقتی پنجاه ساله شدم با خودم فکر کنم که : هیییییی … ای بابا … دیدی روزگار؟ … الان بیست ساله اونجامو ندیدم.

پی نوشت: روزایی که حس نوشتن ندارم از مطالب سایت قبلی استفاده می کنم. بدون هیچ ادیتی.

دیدگاهی بنویسید


بیست سوالی

بعضی وقتا از دیدن یه ایده ی خلاقانه چنان به وجد میای که دامنت از دست میره. خب همچین اتفاقی واسه من افتاد و بالطبع چون دامن نداشتم شلوارمو از دست بدادم.

حالا این ایده خلاقانه حتما نباید آیس پک باشه که. ترم گذشته استاد درس کارآفرینی اینقدر آیس پک و امثالهم رو کوبید تو صورتمون که حالم از هرچی … هر چی هیچی. حالم از چیزی به هم نمی خوره. القصه. چند ماه پیش مشغول نت گردی (وبگردی؟ وبگردی بیست و سی؟) بودم که به یه سایت خارجی برخوردم. قضیه ی این سایت همون بیست سوالی خودمون بود که بجای اینکه سایت یه کلمه رو انتخاب کنه و ما حدس برنیم ، خود سایت کلمه ی مورد نظر ما رو پیدا می کرد.

خب اولش گفتم بولشته. گفتم اس هوله. واسه همین پرزیدنت خودمونو تو ذهنم انتخاب و شروع به جواب دادن سوالای سایت کردم. به ده تا سوال نرسیده بود که گفت اینه؟ یه خرده جا خوردم ولی گفتم خب پرزیدنت ما آدم معروفیه. بنابراین لیندسی لوهان رو برگزیدم و شروع به جواب دادن سوالا کردم. به بیست تا نرسید که پیدا کرد. البته قبلش یه حدس اشتباه هم زد که گفتم نیست و ادامه داد.

خیلی خرذوق شده بودم. عابدزاده و علی دایی و شهاب حسینی و لنا کاتینا و آسمون و … هرچیز شخمی که فکرشو بکنین انتخاب می کردم و پیدا می کرد. حتی محسن تنابنده رو هم حدس زد. خلاصه که کم آوردم. البته لازم به ذکره که اگه پرسشا رو درست جواب بدین زودتر به جواب می رسه و اگه چرت و پرت بگین خب مسلما اونم چرت و پرت میگه.

و برای رویت نسخه ی کامل همراه با ارئه ی ریز مکالمات به لینک ذیل برید:

www.en.akinator.com

دیدگاهی بنویسید
  • صفحه 2 از 2
  • >
  • 1
  • 2