سویشرت نارنیا

این پست رو شونزده آبان ۸۸ تو سایت قبلی منتشر کردم. وقتی مطالب قدیمی اون سایتو می خونم واقعا افسوس می خورم که چرا نذاشتن خاطرات سال آخر دانشگاه رو یه جایی ثبت کنیم.

——————————————————————————

خب من باز اومدم با کلی انرژی مثبت ! واقعا چطور میشه دنیا رو دیدو لذت نبرد . چطور بعضیا از دنیا خسته میشن و دائما گله می کنن. فقط کافیه خودتو بزنی به خیالی. بابات میگه برو نون بخر ؟ بگیر بخواب ، بالاخره یکی هست که بره بخره. این هفته امتحان داری ؟ بشین pes 2010 بازی کن ، امتحانا همش خاطره میشه میره و هیچ ارزش دیگه ای نداره. دوست دخترت گذاشته رفته خوابیده تو بغل یکی دیگه ؟ بی خیال ، بگرد یکی دیگه پیدا کن. تو که اینکاره ای !

قرارمون پنجشنبه هاس اما تو این دو روز نتونستم اینجا رو آپدیت کنم. به هرحال. من بعد از مشاهدات و بررسی های مکفی به این نتیجه رسیدم که هیچ کس نمایش بدن هم*جنس خودشو بد نمی دونه حتی اگه تو یه جمع مختلط باشه. یا توی محیط مجازی بعضی از دخترا از عریان ترین تصاویر خانما برای آواتارشون استفاده می کنن و اصلا براشون مهم نیست که بقیه چه فکری می کنن. به بحث روانشناسیش کاری نداریم اما این علاقه میتونه ناشی از انحراف اخلاقی باشه. یعنی بر فرض کسی که به عکسای بره&نه ی مثلا بازیگر هم^جنسش علاقه منده ، فی الواقع دوست داره خودش جای اون باشه. ملتفتین چی میگم ؟

اما یکی از روزا ما نشستیم سر کلاس. همینطوری نشسته بودیم و استاد نیومده بود که بغل دستی من گفت : اونجا رو نیگا ؟ گفتم کجا ؟ گفت اونجا ! بعد از اینکه این صحنه رو دیدم یاد سایت افتادم و رگ خبرنگاریم زد بیرون. گفتم حتما باید عکس بگیرم. اما یه مشکلی پیش اومد و اون این بود که تعدادی از خانما پشت سر ما نشسته بودن و قطعا اگه من گوشیو میاوردم بالا که عکس بگیرم اونا می دیدن و فکر می کردن که دارم از دخترا عکس می گیرم که برم پخش کنم ! اما من نمی تونستم از خیرش بگذرم در نتیجه چندبار تلاش کردم. یه بار عکس تار می شد. یه بار کامل نمی افتاد. یه بار استاد برمی گشت مجبور می شدم از خودم عکس بگیرم. استاده هم به شدت رو موبایل حساس. خلاصه عکسو از فاصله ی حدودا نیم متری گرفتم و البته اینو هم لحاظ کنین که اولا این تصویره پشت سویشرت آنچنان واضح نیست و برای اینکه یکی بفهمه داستانش چیه باید خیلی نزدیک شده باشه. ثانیا اونقدرها هم شنیع نیست. شاید این ذهن منحرف ماست که اینطوری فکر می کنه. ثالثا احتمالا این خانم تصویر پشت سویشرتش براش مهم نبوده که طبیعیه.

من پنجشنبه ها آزمایشگاه مدار الکترونیکی دارم و محل آزمایشگاه دقیقا رو به روی گروه کامپیوتره که همیشه بسته اس. این پنجشنبه هم از جلوی بورد گروه رد می شدیم که دیدیم تو بورد آموزشی زده فروش سریال های جدید. البته ناگفته نمونه که دوستان پیشنهاد دادن در ادامه بنویسیم و فیلم های سوپ* که بنده هم قصد این کارو داشتم اما دیگه استاد اومد و این عملیات متاسفانه ناتموم موند.

 

اما یکشنبه روزی بعد از کلاس ذخیره و بازیابی استاد کی *ن را%د ، چشممون به اتاقی واقع در گوشه ی کلاس افتاد که بعضیا گفتن آشپرخونه اس. برخی ابراز کردن که اتاق خوابه. تعدادی بیان داشتن که ….. بگذریم. ولی ما خودمون برای کشف این پدیده وارد عمل شدیم و دوستی داوطلب شد که درب موجود تو این اتاقو که رو به دیوار بود باز کنه. و این کارو کرد و در کمال خونسردی وارد نارنیا شد و تا الان هم که برنگشته. البته تا اونجایی که ما اطلاع داریم برگشتن از نارنیا مقدور بود اما چرا ایشون برنگشته احتمالات مختلفی میتونه وجود داشته باشه. بعضیا گفتن داره با ملکه هه حال می کنه. برخی بیان کردن که اصلان خوردتش ( و شاید هم برعکس ). یه عده ابراز داشتن که آی کیوها زمان اینجا دیر میگذره. درکل ما دست به دعا منتظر بازگشتش هستیم.

 

بعد از اینکه ساختمون جدید ساخته شد ، مسئولای دانشگاه برای ایجاد تنوع و دهن کجی به آقای ی&اری ( رئیس قبلی دانشگاه ) محل دستشویی های خواهران و برادرانو جابجا کردن. بعد از این تصمیم وقتی آقایون می رفتن تو یکی از دستشوییا خانما جیغ می کشیدن و وقتی مراجعه می کردن به اون یکی دستشویی بازم خانما جیغ می کشیدن. از همین رو مجبور بودن چند دقیقه راهپیمایی کنن که بالاخره تو یکی از ساختمونا کسی تو دستشویی جیغ نزنه . ولی به تازگی به همون حالت سایر ساختمونا با برچسب جنسیت دستشوییا رو مشخص کردن . با اینکه من کلا میونه ای با دستشویی ندارم اما برحسب اتفاق وارد دستشویی آقایون که قبلا در تصرف خانما بود شدم. از نکات جالب این بود که توالت اولی اوپن بود و آخری هم لامپ نداشت. یعنی تو اولی همه می دیدن داری چیکار می کنی و تو آخری خودتم نمی دیدی داری چه غلطی می کنی. حتی ممکن بود چند نفر با هم قضای حاجت کنن و خودشونم نفهمن.

 

خب به پایان اومدیم پست ولی همچنان آپدیت می کنیم. ضمنا اگه عکسی مطلبی چیزی دارین برای ما بفرستین تا روش داستان سازی کنیم. منتظر پستای خفن تر باشین ! قول میدم !

3 دیدگاه در “سویشرت نارنیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

@-: :wink: :twisted: :roll: :oops: :mrgreen: :lol: :idea: :evil: :d :cry: :arrow: :?: ::-O ::) :-| :-x :-o :-P :-D :-? :) :( :!: