مس سرچشمه سرور فجر شهید سپاسیه

الان که دارم این سطور رو تقریر می کنه شباهنگامه و هرچقدر انتظار کشیدم تا نعره های تولد تولد تولدت مبارک رو بشنوم ره به جایی نبرده و دستم موند تو پوست خربزه. شاید بخاطر استقلال بی خیال جشن تولد شدن و بله من الان سه نفرو می بینم که دارن تو پارک والیبال ساحلی بازی می کنن. دوتا دختر و یه پسر. پسره ماشالله ماشالله از دهنش نمی افته بدبخت ذلیل. جای اینکه بره واسه استقلال شادی کنه …

من طفیلی کودن بیش نبودم. سال ۷۶ بود و هنوز عقلم در ماتحتم قرار داشت. مربی اسقلال ناصر حجازی فقید و پسرش هم از بازیکنای تیم بود. خب من بخشی از نام خانوادگیم با ناصرخان یکیه و از همین روی طرفدار استقلال شدم. البته فامیلی من یه پسوند بیخودی هم داره که اگه بتونم حذفش می کنم. واسه کشیدن فامیلیم تریلی لازمه و این منو اذیت می کنه ، وانگهی اون “نژاد” تهش نوشته میشه ولی خونده نمیشه و همه هم اینو می دونن. می دونین ، هفتصد هزار سال پیش پدربزگ پدرم و یا پدر پدربزرگم و یا پدر پدر پدرم میره سجل بگیره و همین فامیلی الانمو پیشنهاد میده. یارو ثبت احوالیه میگه اینکه فارسی نیست که؟ پدربزرگه میگه بابام جان این کجاش غیرفارسیه آخه؟ خلاصه طرف میگه یه نژاد بنداز تنگش نه حرف تو نه حرف من. حالا فارغ از این ماجرا ، به نظر من فامیلی هایی که مثل من آخرشون “یان” داره خیلی باکلاسن و از این بابت خیلی خوبم.

 من همچنان منتظر صدای تولد تولد هستم. الان صدای جیغ و ویغ دو تا گربه بلند شده که گویا دارن با هم نبرد می کنن. گربه با دوبنده ی سفید در سمت راست و گربه ی یشمی خال خال پشمی در سمت چپ. حالا رفتن زیر یه ماشین پارک شده و نمی دونم دارن دعوا می کنن یا کار دیگه ای. البته من یه مقدار خوف برم داشته. میگن وقتی میخواد زلزله بشه حیوونا زودتر می فهمن. الان سه هزار میلیارد شبه که با صدای گربه ها منتظرم زلزله بیاد.

مثل سایر مردا از گربه خوشم نمیاد. با این حال خواب گربه دار زیاد می بینم. یه بار خواب دیدم تو حیاط خونه مادربزرگم یه گربه ی یک و نیم متری یه دست سفید با چشمای قرمز درخشنده رو به روم کز کرده. نمی دونم من انگولکش کردم یا خودش خودشو ، اما یه دفعه به سمتم حمله ور شد و یقه تو یقه شدیم. دخترخاله ام هم از پنجره تشویق می کرد. حالا یا منو یا گریهه رو.

یکی دو روز پیش فیلم Jackass 3D رو دیدم. فیلم یه حالت مستندوار داشت با کلی کثافت کاری. مثلا می خواستن معرکه بگیرن و ژانگولر بازی دربیارن. برای مثال <خطر حال به هم خوردن> یه مرتیکه ی چاقی رو مینداختن رو تردمیل بدوئه. بعد عرقشو توی لیوان جمع کردن دادن یکی خورد و اونم هرچی داشت و نداشت بالا آورد. <پایان خطر حال به هم خوردن> من واقعا نمی فهمم ، جدی میگم ، نمی فهمم چرا فیلم اینقدر فروش کرده. آخه دیدن دستشویی کردن ملت هم نیاز به سینما رفتن داره؟

 و بیشتر خواهران مکرمه اهل شبکه ها بودن اما خب ، من از بُعد روانشناسانه و جامعه شناسانه ی اون دوتا برنامه خوشم می اومد. البته می تونم شبا از اینترنت دانلود کنم ولی حسش نی. الان دیگه کم تلویزیون می بینم و اگر هم بخوام نود یا فوتبال ببینم ، نمیذارن که ببینم. واسه همین رفتم یه آنتن دیجیتال یو اس بی خریدم و با لپ تاپ هر کانالیو بخوام نگاه می کنم. البته با کلی مکافات ، بس که آنتش ضعیفه.

خب بای! (ناگهانی و کوبنده)

پی نوشت: شیرینی خوردم ولی مسواک نمی زنم. حسش نی …

4 دیدگاه در “مس سرچشمه سرور فجر شهید سپاسیه

  1. من از فامیلای “یان” دار متنفرم… بخاطر یکی از اقوام که فامیلیشون “اکبریان” ه و خیال میکنن خیلی باکلاسن :o به نظرم فامیلی های “منش” دار خیلی باحالن! :twisted: البته فامیلی خودمون اصن هیچی نداره خیلی معمولی به “ی” نسبت ختم میشه ولی دوسش دارم…. بگذریم…
    آنتن یو.اس.بی ما بدون آنتن مرکزی فقط پرس تی.وی و آی فیلم میگیره برا همین نمیتونیم تو اتاق ازش استفاده کنیم، توی هال هم که دیگه تلویزیون هست اگه لپ تاپ هم روشن کنیم چیزخل بازی میشه واسه همین اختلاف سلیقه که پیش میاد من اولین نفری هستم که باید سکوت کنم… بچه وسطی باشی همین میشه دیگه، نه قدرت بزرگه رو داری نه مزایای آخری رو… هی روزگار…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

@-: :wink: :twisted: :roll: :oops: :mrgreen: :lol: :idea: :evil: :d :cry: :arrow: :?: ::-O ::) :-| :-x :-o :-P :-D :-? :) :( :!: