طبقهی پایین شرکتی که تویش کار میکنم یک آرایشگاه زنانه است. معمولا هفتهای یک بار خانمهای سانتال مانتال میآیند زنگ در شرکت را میزنند. همیشه با شنیدن صدای زنگ، یکی از همکاران که قد صد و نود سانتی دارد و وزنش بالای ۱۲۰ کیلو است میرود در را باز میکند. چند مدتی هم هست که محاسن و موهایش، رنگ تیغ و قیچی ندیدهاند و از لحاظ هیبت، به خدابیامرز باد اسپنسر گفته است بیاه. خب وقتی این فرد میرود در را باز میکند، آن خانم پشت در با دیدن این ظاهر چه فکری میتواند بکند؟ شاید صحنهای را تصور میکند که روی صندلی نشسته و این همکارمان دارد با ماشین موهایش را کوتاه میکند. برای همین اغلب همهشان میپرسند: «ببخشید آرایشگاس؟»
روی میز کارم یک بروشور افتاده. رویش چند تا عکس ابرو است و با فونت زرد نوشته «مرکز تخصصی هاشور الی». نمیدانم چرا از بچگی نسبت به کلمهی هاشور حساسیت داشتم و با شنیدن و خواندنش کهیر میزدم. احتمالا دلیلش آن است که توی مدرسه و سر درس ریاضی هرچندوقت به لفظ هاشور برمیخوردیم و راستش را بخواهم بگویم تا اواخر دبیرستان نمیدانستم هاشور چیست.
از همکارم که کمی آنطرفتر نشسته بود و استخوان گردن مرغ گاز میزد پرسیدم: «هاشور چیه اینجا نوشته؟»
گفت: «ببین، ابرو رو می تراشن بعد با ماژیک جاش هاشور می زنن.»
آیا فکر کردید منظورم از همکار، همان باد اسپنسر است؟ یا نه، فکر کردهاید آنقدر دریدهام که از همکار خانم این سوال ها رو بپرسم؟ نخیر. منظور از همکار در اینجا یک پسر بادی بیلدینگ کار است که ابروی دیگران را زیاد هاشور داده است.
روی این بروشور نوشته «هاشور پنج بعدی». الان یا من نمیدانم بُعد چیست یا الی نمیداند یا آلبرت اینشتین. حالا از این مورد هم میگذریم اما واقعا چه فرقی بین اینها وجود دارد؟ هاشور کشیده، هاشور مینیاتوری، نیمه هاشور، هاشور پرزی، ترکیبی، شاین دار و… توی عکس که همهشان یکشکلاند. الی جان این اسامی را از خودت درآوردهای؟ جان من از کجایت آخر؟
رفتم توی کانالشان هیز بازی. (آیا میدانید اگر دوستدختر آیندهام این متن را بخواند درجا طلاقم میدهد؟) عکس موهایی را که رنگ کرده و ناخنهایی را که کاشته توی کانال گذاشته است. به نظرم آرایش کردن و سایر ملزوماتش نهتنها کار چیپ و سبکی نیست بلکه خیلی هم مهم است. مردها چون خودشان آرایش نمیکنند، این کار زنها را مسخره میکنند. باری، الی عکس مشتریهایش را گذاشته و ببینید با صورت این بنده خدا چهکار کرده. خب این الان شبیه مردمان قبایل بدوی ترینیدادوتوباگو شده است که؟ الی جان طرح زدی روی صورتش؟ لولو به هلو شنیده بودیم ولی هلو به لولو ایدهی جدیدی بود. آفرین.
وسط خیابان منتهی به خانهمان، یک آرایشگاه زنانه است که هر وقت از پیادهرو عبور میکنم، میبینم درش چهارطاق باز است و فقط یک پردهی قرمز، مانع از دیدن داخل آرایشگاه میشود. طوری است که اگر بخواهم وارد شوم به راحتی میتوانم. هرکس دیگری هم میتواند برود تو. اما آنقدر اعتماد و امنیت وجود دارد که هیچوقت در را نمیبندند. اصلا وقتی این صحنه را میبینم اشک در چشمانم حدقه میبندد و از اینکه در این محل زندگی میکنم به خودم افتخار میکنم. برای همین تصمیم گرفتم به همراه همکارم (باد اسپنسر) یک آرایشگاه زنانه راه بیندازیم و درش را تا ته باز بگذاریم. به امید آن روز. الهی آمین.
دیدگاهی بنویسید