حدودا یک سال پیش یه نظرسنجی توی سایت گذاشتم در مورد نوع رفتار در عشق یکطرفه. خب نتایج بصورت زیر بود:
خب، باید قبول کرد که عشق و علاقه ی یکطرفه، یکی از سخت ترین حالاتی هست که ممکنه فرد بهش مبتلا بشه و علل اکثر خودکشی ها هم به نوعی همین حالت بوده و هست. کسایی که دچار این عشق میشن، آدمایی هستن که اعتماد بنفس پایینی دارن و روابط اجتماعیشون محدود و دچار اختلاله و همین امر باعث میشه که ضربات روحی و روانی شدیدتری هم بهشون وارد بشه.
روان شناس ها در این زمینه به افراد توصیه می کنن که فکرشون رو با مسائل دیگه مشغول نگه دارن و احساسشون رو تحت کنترل خودشون دربیارن. مثلا ورزش کنن، کار کنن، وارد فعالیت های اجتماعی بشن و … . همچنین آثار و عواملی هم که باعث میشه به یاد معشوقشون بیفتن رو از جلو چشمشون دور کنن. و خب نظر اکثریت کسایی که توی نظرسنجی شرکت کرده بودن هم بی خیال شدن بود. اما من خودم تلاش و اصرار برای جلب رضایت رو انتخاب کردم چون سال هاست درگیر همچین ماجرایی ام.
بیش از شش سال و نیم پیش با پای خودم وارد داستانی شدم که بیرون اومدن ازش کار محالی به نظر می رسه. هرچند رابطه فراز و فرود داشت و حتی بعضی جاها باعث شد طرز فکر غلطم نسبت به مسائل زندگی تغییر کنه، اما از طرفی باعث شد ظرف مدت این سال ها تمام تمرکزم معطوف به این قضیه بشه و عملا نتونستم کار مهم و مثبت دیگه ای رو غیر از تلاش برای بدست آوردن دل معشوق انجام بدم و به همین خاطر از سایر همسن و سال هام عقب هستم و نسبت به سنم، تجربه و آمادگی کمتری برای زندگی دارم.
بالبی یه نظریه روانشناسی داره که ثابت می کنه اگه کودک بعد از شش ماهگی از مادر دور نگه داشته بشه، با خودآزاری به این عمل اعتراض می کنه و وقتی دید نتیجه ای حاصل نمیشه و مادر برنمی گرده، اعتراض جای خودشو به ناامیدی میده و قیافه ای مصیبت زده و افسرده به خودش می گیره. و اگه این جدایی طولانی باشه کودک دچار بی اعتنایی و خستگی عاطفی میشه. این امر در مورد بزرگسالان هم صادقه و در مرحله ی آخر خطر بالقوه ی خودکشی وجود داره. من درحال حاضر در مرحله ی اولم هرچند بارها مرحله ی دوم رو هم تجربه کردم اما بخاطر شرایط و اتفاقاتی که پیش اومد وارد مرحله ی آخر نشدم. وانگهی، فکر نمی کنم خیلی هم برام حالت خطرناکی باشه ولی رخوت و جمود و بی انگیزگی و تلف کردن عمر جوونی رو دوست ندارم.
مشکل جایی شدت پیدا می کنه که طرف مقابل اهل تساهل و تسامح نباشه و اهمیتی هم براش نداشته باشه که رفتارش چه آثاری روی عاشقش میذاره. این اخلاق و رفتار باعث شده روز به روز بیشتر درگیر این احساس بشم و همه ی تلاش هام برای فرار از این حالت بی اثر باشه. اما به هرحال اگه معشوق هر رفتاری داشته باشه و من هم چه بتونم احساسمو کنترل کنم و چه نتونم، تنها کسی که زندگی و آینده اش دچار اشکال میشه خودم هستم و این رو هم کاملا می دونم ولی خب، مفری هم نیست. فقط کسی که تجربه داشته باشه درک می کنه. مثل این شاعر که میگه:
این عشق یکطرفه من رو، کشونده تو خیابونا، نمی خوام توی این خلوت، کسی دور و برم باشه
نه پلکام روی هم میرن، نه دست می کشم از گریه، نه می خوام بند بیاد بارون، نه چتری رو سرم باشه
دانلود آهنگ بخند از محسن یگانه . ۴ مگابایت
پی نوشت: میگن گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره. البته من خیلی علاقه ای به خوردن ندارم اما درسته، زندگی ِ سختی ندارم.
راستش به نظر من (نمیگم حرفام درسته، نظر شخصیه منه فقط) “عشق” به “رابطه ی دو طرفه” گفته میشه و حس یه طرفه “دوست داشتنه”. میدونی کسی که بعد شش سال تلاش به طرف تو “توی نوعی” جذب نشده بعد از این هم خیلی محاله این حس براش بوجود بیاد. حالا بزرگترین کارهای عاشقونه ی دنیا رو هم انجام بدی به چشم او چیزی نمیاد اما توی رابطه ی عاشقی کوچیکترین و ساده ترین چیزها زیبا و دلنشین به نظر میرسن و تلاش برای ادامه رابطه یه طرفه نیس هر دو طرفن که تلاش میکنن. البته تو گفتی که حس میکنی از هم سن و سالات عقبی! اما به نظرم توی این رابطه حتما چیزهایی بدست اوردی که هیچ کسی جز تو هرگز این چیزها رو بدست نیاورده. پس عقب نیستی.
مرسی بهم سر زدی
اخه داستان داره که در جریان نیستی شما
عزیزم رمزم۱۲۷
می تونی بخونیم
متشکرم
نخند به حال من که حالم گریه داره…
هیچ وقت واکنش افرادی که از بیرون به قضیه نگاه میکنن موثر نیس! هیچ کس نمیتونه درک کنه وقتی میگی قلبم واسش میزنه، یا وقتی که دلتنگشی…، حتی کسی که خودش تو این شرایط باشه!
تنها کسی که میتونه به آدم تو این شرایط کمک کنه خودشه، اگه بخوای میتونی، میشه… هر چی رو بخوای!
ما اشرف مخلوقات هستیم.
خب اینکه یه اصطلاحه. میگن عشق یکطرفه و شاید واقعا عشق هم نباشه اما خب تعریف مشخصی هم از عشق وجود نداره.
به نظر خودم، اینکه جذبم نشده بخاطر خودم نبوده. اتفاقات گذشته و شرایطی که دست من نیست باعث شده ازم خوشش نیاد و حق هم با اونه.
این تجربه ای هم که دارم فکر نکنم خیلی به کارم بیاد. فقط می دونم که دیگه با کسی وارد رابطه احساسی نمیشم.
باشه. می خونم.
حتما میشه. ولی خیلی زمانبره و منم تو اوج جوونی ام. نمی خوام این روزامو از دست بدم.
این پست عالی بود..
چقد بده یکی یکیو دوست داشته باشه اما یک طرفه باشه !
ولی اینکه میگن گشنگی نکشیدی و اینا واقعیته خداییش -_-
فقط بد نیست. زجرآوره.
آخه من گشنگی هم می کشم باز یادم نمیره
یه سوال بپرسم؟
چرا این نوشته برچسب کم رویی خورده؟
وقتی همه چی یک طرفه هس و فقط خودت داری تلاش میکنی، باید اینو هم قبول کنی که یه چیزایی رو از دست بدی!
شاید، ناگهان دستی از غیب برآید و …
امیدوار باش، آینده واسه امیدواراس
آخه برچسب اعتماد بنفس پایین نداشتم! به هرحال اگه کمرو نبودم داستان اینطوری نمی شد.
اگه حق انتخاب داشتم، دلم می خواست هیچ حسی بهش نداشتم. به هیچ عنوان نمی تونم بی خیالش شم.
اگه امیدوار نباشم چیکار کنم؟
یه کم از دید معشوقت به قضیه نگاه کن
شاید این کارای تو توی این مدت اذیتش کرده و بیشتر دلزده شده
البته به هیچ عنوان نباید قضاوت کرد چون ما که نه شما دوتارو می شناسیم نه از جریانات خبر داریم هرچند با این وجود هم باز نباید قضاوت کرد
فقط می خوام بگم وقتی کسیو نمی خوای یعنی نمی خوای و اصرار بیشتر طرف مقابل نه تنها اثر مثبت نداره بلکه اوضاعو ازینی که هست بدتر می کنه واسه ی هردو
همین
حامد هک شدی؟؟؟ ینی واقن خودت اینارو نوشتی؟؟؟ توروخدا؟؟ درد و دل توی کامنتا هم کار خودته؟؟ بخدا نمیخوام اذیتت کنم ولی حین خوندن اینا درحال سبزی پاک کردن میبینمت!
ینی اگه من اینارو نوشته بودم تا آخر عمرم مسخره م میکردی!! جون متواری… مسخره نمیکردی؟
آخی الهی… ببین چی کشیدی که اینارو نوشتی… نازی نازی
سو تاف سیچوایشن!
یعنی یه جورایی اصلا انتظار نداشتم کسایی تو اینو بنویسی! چون دقیقا همونطور که خودت گفتی، کسایی که دچار همچون عشقی میشن معمولا از لحاظ اجتماعی هم یه سری خصایصی دان. و من اصصصصصصصصصصصصصصصلا نمیتونم تورو دارای اون خصایص تصور کنم!
۶ سال!!! ششششششششششیییییش سااااااااااال!!! خیلی زیاده… گاهی وقتا فقط باید دور شد!
تازه بدبختی اصلی میدونی کجاست؟این که اگه کس ِ دیگه ای هم جای ِمعشوقت بود باز تو همین فکر ها رو میکردی!!
ینی تو همین مسیر رو میرفتی چون خودت میخوای!!
جدیدا اینو کشف کردم و باعث شده دلزده بشم از همه چی!
اصن فرق نمیکنه طرف ِ مقابل کی باشه؟جواب بده به آدم یا نده و هر شرط ِ دیگه ای، باز هم ما همین خواهیم بود با همین انتخاب ها و علایق و پوفففففففف
خب آره همینطوره. ولی نمی تونم بی خیال شم که اگه بشم واسه هردوتامون بهتره.
چه اشکالی داره؟ یه مسئله شخصیه که واسه خیلیا پیش میاد. بعضیا میگن بعضیا نمیگن.
اگه مطلب جدی باشه چرا مسخره کنم؟ هرکس یه شخصیتی داره دیگه. هر طوری هم دوست داره زندگی می کنه.
خب الان بهتر شدم ولی اون موقع همینطوری بودم تقریبا.
بعضی وقتا نمیشه. شاید یجورایی عادت کردم.
آره فرقی نمی کرد. همه چی تو فکر خود آدمه. البته فکر رو هم سخت میشه تغییر داد.
من الان دوباره پیاممو خوندم دیدم واقعا آی واز اِ جِرک و ناخواسته خیلی بدجنس شده بودم ببخشید
آخی! دلت سوخت؟ نازی نازی!
ای باباااااااااااااااااااااا
حسودیم شد!همه جا عاشق پیدا میشه! پس کی من عاشق بشم آخه؟!
ولی واقعا یک طرفه؟! من که درک نمی کنم. همون اول باید جلوی هر احساسی که فکر می کنی یک طرفه هست گرفته بشه تا الان انقدر ریشضه دار نشه!
شاید واسه همین طرز فکرم هنوز عاشق نشدم…
خب کاری که من می کنم درست نیست. ولی نمیشه هم بی خیال شد.
عشق یه طرفه چه ربطی به اعتماد به نفس ِ پایین و روابط اجتماعی ِ محدود داره؟
آدمای معمولی یا حتا با اعتماد به نفس بالا و روابط اجتماعی ِ قوی هم این حس و ممکنه تجربه کنن.
چیز عجیبی هم نیس دیگه از یکی خوشت میاد اون یکی خوشش نمیاد از تو :/ قبل از عمیق شدنم باید کات شه
اصولا آدمایی که مشکل اعتماد به نفس ندارن دچار عشق یکطرفه نمیشن و اگه هم باشه قابل کنترل و زودگذره و زندگیشون تحت تاثیر قرار نمی گیره.
خب قبل عمیق شدن کات نشده!
آخ که چقد سخته عاشق بشی و یک طرفه باشه.اون موقع ست که همه بهت میگن بی خیال باش؛بهت میگن عشق باید دو طرفه باشه؛اصن به خودشون نمیگن پس تکلیف عشق یک طرفه چی میشه.
واقعا؟؟!!تکلیف عشق یک طرفه چی میشه!؟
اصن عشق به حساب میاد!؟
دیگه نمیخوام کسی بهم کمک کنه.من با عشق یه طرفه زندگی میکنم برای همیشه
عشق یکطرفه اشتباهه به هرحال. هیچ سودی نداره ولی خب، کنار گذاشتنش هم کار خیلی سختیه.
سلام.به نظر من عشق یعنی صمیمیت. احترام وشهوت
یعنی هر سه اینها در کنار هم
نه هر دو و یکی
سلام دوستان،نظرات همه شما درسته و نظر بنده هم اینه که بعضی مواقع خیلی چیزا با عشق اشتباه گرفته میشه که متاسفانه اینجاش باعث خیلی از تاسف ها میشه
به هرحال اینم یه نوع دیدگاهه
تو هم مثل من کمرو بودی و سوختی تو این ۶ سال…
ولی من…
من اون رو برای خودم می خواستم، اما دیدم این عشق نیست! باید برای خودش بخوام، باید بتونم خوشبختش کنم نه خودم رو
خوشبختیش رو میخواستم، حتی اگه با من نباشه، گرچه تا آخر عمر شاید عذاب بکشم..
هر روز عمرم از دیروز بد تره
عمری که هر نفس بی غم نمی گذره
دلگیر و خسته ام، بی روح و ساکتم
نبضم نمی زنه، پلکم نمی پره
هر روز عمرم از دیروز بد تره
عمری که هر نفس بی غم نمی گذره
دلگیر و خسته ام، بی روح و ساکتم
نبضم نمی زنه، پلکم نمی پره
می دونم، امشبم از خواب می پرم
از گریه ، تا سحر خوابم نمی بره
این زنده موندنه، بازنده موندنه
بی دوست ،زندگی؛ مرگ از تو بهتره
اون روبروم داره پرواز می کنه
می بینمش هنوز از پشت پنجره
هی دست تکون میدم هی داد میزنم
اون سنگدل ولی هم کوره هم کره
حتی اگه من از این عشق بگذرم
قلب شکستم از حقش نمی گذره
دوران گیجی و سرگیجه گیت گذشت
محکم بشین دلم، این دور آخره
اون روبروم داره پرواز می کنه
می بینمش هنوز از پشت پنجره
هی دست تکون میدم هی داد میزنم
اون سنگدل ولی هم کوره هم کره