آرزو دارم که مرگت را ببینم

هرچند منم مثل ایناریتو سه گانه ی مرگم کامل شده (در راستای من و ایناریتو رو کجا می برین؟) اما چیکار کنم که الهه ی مرگ دست از سرمون برنمی داره و هراس های بیهوده، تا بوده همین بوده.

همونطوری که شاید بدونین، پریشب چندتا مرگ خبرساز اتفاق افتاد. یکیش تصادف بی ام و و مرگ سه تا پسر مست بود که با ۱۸۰ تا داشتن دور دور می کردن. یکی دیگه هم تصادف پورشه ی سابق خوشگل پسر قلعه نویی بود که به تأسی از خدابیامرز پل واکر، کوبیده شده بود به درختا و یه دختر داف به کام مرگ رفت و احتمالا یه پسر پاف(!) هم همینطور.

تصادف پورشه هوتن قلعه نویی

بچه ها بحث جدی شد دیگه. روزی کلی نفر آدم توی تصادفات و غیرتصادفات می میرن و جز خانواده ها و اطرافیانشون هیچ کس این اتفاق براش مهم نیست. اما بحث اجتماعی پیش اومده اینه که آیا خوشحال شدن از مرگ عده ای خاص صرفا بخاطر سبک زندگیشون، ناهنجاری اخلاقی به حساب میاد یا که نه اشکالی نداره؟ قبل از فکر کردن درباره ی این موضوع بهتره نگاهی به صفحه ی اینستاگرام دختر فقید پورشه سوار و دوست دختر پسر مرحوم بی ام و سوار بندازین:

پورشه: (راستش دلم سوخت عذاب وجدان گرفتم لینکو برداشتم. شاید روحش راضی نباشه ملت سیستم میستم بیرون افتاده شو دید بزنن)

با نگاهی به کامنت های عکس های اخیر و همچنین نظرات مختلف توی سایر شبکه های اجتماعی، متوجه احساس رضایت و خوشحالی قریب به اتفاق کاربرا از مرگ این افراد میشیم و این قضیه رو هم میشه با شدت بیشتری به دنیای واقعی تعمیم داد. شاید دلیل اصلی این رضایتمندی، سرخوردگی و عقده ی فروخورده ای باشه که این افراد با فخرفروشی سطحیشون به دل آدمای سطح پایین تر از نظر اقتصادی انداختن. شاید هم حسرتی باشه که تبدیل به عقده شده و حالا که من ندارم پس چقدر خوبه که اونایی که دارن بمیرن.

اما مسئله ی مهمتر فلسفه ی زندگی آدماس. من معتقدم فلسفه ی وجود ما اینه که روی دیگران تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم داشته باشیم و حتی بعد از مرگ هم این اثرات ادامه داشته باشه و یاد و اسممون باقی بمونه حتی اگر زندگیمون پر از سختی و مشکل و بدبختی باشه. ولی خیلی از آدما اصل زندگی رو بر لذت بردن گذاشتن و اینکه ما مگه چقد عمر می کنیم که حالا بخوایم عشق و حال نکنیم و سختی بکشیم؟ البته مصداق این تضارب ایدئولوژی ها رو هم میشه تو همین صفحات اینستاگرامی که گذاشتم دید. چند سال زندگی لذت بخش با خوشگذرونی توأمان و مرگی که باعث رضایت و شادی دیگرانه و عمری که جز ثبت چندتا عکس نیمه برهنه، هیچ ثمر ملموس دیگه ای نداشته.

19 دیدگاه در “آرزو دارم که مرگت را ببینم

  1. والا ما که رسیدیم همه ی کامنتا قرآن و دعا و ختم صلوات بود… چارتا عکس لختم تو اینستامون نداریم فرداروز که مردیم چارتا در و دیوونه بیان خدابیامرزی بگم برامون… واللللا

  2. آره دیگه بخوای بمیری می میری.
    فقط با پراید اگه هفتادتا با کمربند بسته بری و با این خارجیا دویست تا و با کمربند نبسته.

  3. به نظرم، مردم ما، چه روحا، چه جسما ارضا نشدن. و دلیل این یاسشون هم به جاست. اگه تو آمریکا یه نوجوون زندگی لاکچری نداره، عوضش میتونه در حد خودش زندگی آرامی داشته باشه. اما در اینجا، لاکچری زندگی کردن بعضیا، به قیمت تباهی زندگی بقیه تموم میشه. این حس مردم بی جا نیست. واقعیه. و وحشتناک! چون داره حس انسانیت رو از بین میبره. برده.

  4. من کلا دوست دارم قضاوت کنم ولی توی این مسئله نمیشه قضاوت کرد که کی مقصره. یه سری روابط علت و معلولی باعث این رفتارا میشن.

  5. حالا اینکه یه دختربچه بخاطر شرایطی که داشته اونطور زندگی کرده شاید قابل گذشت باشه. ما که نمی دونیم.

  6. نسبت به خودشون که احساس خاصی ندارم ولی حیفه اون ماشیناااااااااااااااااا :d
    بعدشم اون عذاب وجدانت که لینک ندادی به اکانته پریوشه اصلا منو داغونم کرد!
    برم نماز شکر بخونم که فردین هنوز نمرده! :d

  7. اگه اینطوره پس حیف اون دخترهههههههه
    نخواستم باعث اشاعه ی فساد و فحشا بشم. نمی دونم فردینم این کارو می کرد؟

  8. سلام
    خب من هم مثل تو بیشتر دوست دارم قضاوت کنم
    اینجام میشه قضاوت کرد ولی اینجا جاش نیست..!!! :d
    خب اینکه ثروت باعث تفاوت سطح فرهنگ میشه و روابط نوه و پدربزرگی باعث اتفاقات دم صبحی و اینکه چرا اینقدر صدا کرد فقط و فقط به جنبه های ما ربط داره
    پولدارای بخشنده کم نداریم که غم خور مردمن
    فقیرای با شرافت هم کم نداریم که چشمشون دنبال “داشتن” بقیه نیست
    سرشون به کار خودشون گرمه و به اصطلاح زندگی خودشونو میکنن و الخ..!

  9. گفتگوی ویژه ی خبری هم مناظره گذاشت درمورد همین ماجرا و رفتارای مردم، استاد راهنمام هم یه سر بحث بود، ولی منحرف شد گفتمانشون سمت شبکه های اجتماعی که خوبه یا خره یا ما فقط خوبیم و اینا…
    سوژه هارو خوب و سریع پیدا میکنی، من اگه این استعدادو داشتم الان وسط تحریریه ی تایمز بودم… هر خبری که اصلا اهمیت نمیدم و برام مهم نیست فرداش سایتارو میترکونه :| نمیدونم شاید بهتر بود تو ماستبندی کار میکردم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

@-: :wink: :twisted: :roll: :oops: :mrgreen: :lol: :idea: :evil: :d :cry: :arrow: :?: ::-O ::) :-| :-x :-o :-P :-D :-? :) :( :!: