معرفی سریال Game of Thrones

از یه طرف نظرم اینه که دیدن سریال صرفا برای گذران وقت هست و اغلب نه فکری رو درگیر می کنن و نه تاثیرگذارن. دیدنشون به زمان زیادی احتیاج داره و نسبت به فیلم های سینمایی کیفیت پایین تری دارن. از طرف دیگه جذابیت و عامه پسند بودنشون قابل کتمان نیست و قطعا سریال بینی منتج به لذت بردن خواهد شد اما به هر ترتیب همیشه ترجیح می دادم به جای دیدن یک سریال پنجاه قسمتی، بیست تا فیلم سینمایی ببینم.

خیلی وقت بود کنجکاو بودم بازی تاج و تخت رو ببینم ولی دافعه ای که سریال ها واسه م داشتن مانع انجامش می شد. می دونستم اگه شروع به دیدن سریال مخصوصا یکی از بهترین و شاید بهترین سریال ساخته شده بکنم الینه بشم و لاجرم تا آخرین قسمت رو پشت سر هم ببینم که البته این اتفاق هم رخ داد. همچنین بخاطر مشکلی که برای چشمام پیش اومده بود سخت می تونستم دو ساعت و خرده ای پای مانیتور بشینم و برای دیدن فیلم صرف کنم و توفیق اجباری شد که این سریال رو ببینم.

گیم آف ترونز تقریبا همون چیزی بود که تصور می کردم. بی نهایت جذاب و میخکوب کننده بطوری که تحمل بالایی می خواست تا بتونی بعد از تموم شدن یک قسمت، شروع به تماشای قسمت بعدی نکنی. قطعا حالا که به قسمت های آخر فصل شش رسیدیم و بعد از پایان این فصل حتما دلم برای شخصیت های سریال تنگ میشه مخصوصا شخصیت آریا استارک. اگه قرار به گزینش شخصیت محبوب سریال باشه من آریا رو انتخاب می کنم. هیچ دلیل فنی هم پشت انتخابم نیست و دلیلش شباهت بچگی میسی ویلیامز به کسی هست که قبلا دوستش داشتم. اصلا شاید بخش زیادی از جذابیت سریال برای من بخاطر همین مسائل بوده.

از این حرفای خاله زنکی که بگذریم، مشکل بزرگ سریال نمایش و تاکید بیش از حد روی برهنگی و صحنه های به زعم عرف ما غیراخلاقی هستش. واقعا این حجم از صحنه ها مورد نیاز نبود بلکه حتی می شد همه شون رو بدون ایجاد خلل در قصه و روایت حذف کرد. اما خارجین دیگه چیکارشون کنیم.

چندتا لینک و مطلب در مورد سریال رو پیشنهاد میدم و البته اگه هنوز سریال رو ندیدین پیشنهاد نمیدم.

لیست اسامی و مشخصات و جزئیات تمام قسمت ها رو می تونین تو صفحه ی زیر در سایت آی ام دی بی ببینین. نکته ی جالبش هم مرتب سازی قسمت ها براساس امتیازیه که کاربران سایت به هر قسمت دادن. بهترین قسمت هم عروسی خونین هست. بعدش هاردهوم و سومی هم در که نشون میده مخاطبان سریال زامبی دوست دارن! به نظر من هم عروسی خونین بهترین قسمت بوده.

http://www.imdb.com/title/tt0944947/eprate?ref_=tt_eps_rhs_sm

عروسی خونین

لینک بعدی هم از یک پزشک که ترجمه ای داره از تشابه خاندان های حاضر در سریال با کشورهای خاورمیانه.

خاندان‌ها و سرزمین‌های خیالی سریال «گیم آو ترونز» (بازی تاج و تخت) شبیه کدام کشورها و گروه‌های منطقه خاورمیانه هستند؟!

چند مدتی هست که با هفته نامه ی کرگدن آشنا شدم. مجله ی خوبیه که قبلا هم ضمیمه ی روزنامه اعتماد بوده و اعتبار بالایی داره. توی یکی از شماره ها مطالبی درباره بازی تاج و تخت کار کرده بودن که نسخه پی دی افش رو توی کانالشون گذاشته بودن و منم اینجا میذارم.

دانلود پرونده مجله کرگدن درباره Game of Thrones. حجم: ۲۰۰ کیلوبایت

دیدگاهی بنویسید


روان درمانی اگزیرتانریال

تعدادی از دوستان و آشنایان لطف کردن و با توجه به تجربیاتی که در زمینه خوردن شکست عشقی داشتم درخواست مشاوره هایی درباره امر ازدواج داشتن که در زیر به مشکلاتشون پاسخ گفتم که امیدوارم مورد استفاده ی بقیه هم قرار بگیره.
—————–
-: سلام. دختری هستم ۳۴ ساله که خیلی به ازدواج علاقه دارم اما حوصله شوهرداری ندارم. چند ساله برای فرار از تنهایی یه کاسکو گرفتم که با اون زندگی می کنم.
-: خب من نمی دونم کاسکو کی هست و چیه اما شما نیاز داری که با یک شوهر کاسکول ازدواج کنی. شوهر کاسکول صبح ساعت هفت میره سرکار و ساعت ده شب برمی گرده زود می خوابه که صبح خواب نمونه. اینطوری هم شوهر کردی هم شوهرداری نمی کنی.
-: خب اینطوری که همین کاسکوم هست که
-: واسه همین گفتم شوهر کاسکول دیگه.
—————–
-: آقای دکتر پسری هستم که نامزدی دارم که دماغش شبیه پای اردکه و هرچی بهش میگم حاضر نیست دماغشو عمل کنه و میگه همین دماغم کلی خواستگار داشته و سر همین موضوع همش جنگ دعوا داریم. باید چیکار کنم؟
-: شما جوری با مشت بزن تو صورت نامزدت که دماغش شبیه منقار غاز بشه. بعد اون موقع مجبور میشه بره عمل کنه.
-: اگه عمل کرد و دوباره پای اردک شد چی؟
-: دیگه این هنر شماست که جوری بزنین که غاز و اردکش تلفیق بشه و دیگه سیستم ریستورش از کار بیفته.
-: بعد ببخشید پول دیه ش چی میشه؟
-: بیاه… ببینم راستی واسه دماغ هم خواستگار میاد مگه؟
—————–
-: سلام آقای دکتر. دختری هستم ۲۴ ساله که تک فرزند دختر پدر پیر بالای شصت و پنج سال نیاز به مراقبتی هستم و چون همیشه باید مواظبش باشم تا حالا به همه خواستگارها جواب منفی دادم و نگرانم دیگه نتونم ازدواج کنم.
-: شما برادر هم دارین؟
-: نه چطور؟
-: اگه داشتین از سربازی معاف می شد هار هار هار هار. به نظرم شما هم می تونی معاف از شوهر بشی. حتما اقدام کن.
—————–
-: پسری هستم که چند سال پیش با دختری آشنا شدم و تو این مدت خیلی به هم علاقه پیدا کردیم و قصد داریم ازدواج کنیم. مشکلی که هست اینه که مادرش موقع بارداری ایشون قرص اعصاب مصرف می کردن و حالا ایشون دچار اختلال جنصی شده و حالت ها و رفتارها و کمی هم ظاهر مردونه داره. این مسئله رو که به خانواده م گفتم به شدت برای ازدواج مخالفت کردن و حتی کار به تهدید هم کشید.
-: من فقط به ذکر یه ضرب المثل بسنده می کنم که برادر با برادر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز. کاری هم که شما می کنی اینه که میری تو گوگل سرچ می کنی اشکین دو صفر نود و هشت یا هیرسا یا اصلا محمد خردادیان. بعد عکسا و کلیپای اینا رو نشون خانواده میدی صد در صد موافقت می کنن.
—————–
-: سلام من عاشق یکی شدم که خیلییی ازم دوره من خییلی دوسش دارم یک جورایی جونمم واسش میدم راستش من عاشق شهرام عبدلی ام. تو رو خدا بگین چیکار کنم فراموشش کنم داره دیوونم میکنه هر شب میاد به خوابم زندگی ندارم از دستش شمارشو دارم پیامم بهش دادم ولی بلاکم کرد.
-:  :-| فکر کنم اگه شهرام عبدلی اینو بشنوه ناشتا تگری بزنه. حالا واسه کامل شدن منوی فرهنگیتون چندتا پیشنهاد دیگه هم دارم که می تونین روشون فکر کنین: مهدی امینی خواه، سید رضا حسینی (همونی که تو سریال ترش و شیرین همش می گفت غلامم)، مجید مشیری (که بیست ساله نقش ها رو از پلیس و قاچاقچی تا پدر پولدار همه رو یه جور بازی می کنه) و سیروس همتی (بازیگر نقش سوم کتک خور سریالای درجه دوی کانال یک).

بازیگران سینما و تلویزیون

دیدگاهی بنویسید


زیباکلام از من خوشش نمیاد

هر آدمی دوست داره که نسبت به هم نوعانش برتری داشته باشه. این حس برتری جویی حد میانگینی داره ولی بعضی ها من جمله خودم شورشو درآوردن دیگه. من که اوباما و مسی و دی کاپریو نشدم و منطقا هیچ وقت هم نخواهم شد و قدر مسلم خدا هم نمی تونم بشم اما بی اندازه دلم می خواد از همه بهتر باشم. وقتی احساس کنم شخصی از لحاظ جایگاه اجتماعی و تحصیلی و هوش و دانش و ظاهر و سلامتی و … از من پایین تره، ناخودآگاه حس فخرفروشی بهم دست میده و از طرف دیگه اگه با یه سلبریتی یا استاد دانشگاه و پزشک معالجی که فوق تخصصشو از آمریکا گرفته یا دخترای زیبا و هرکس که از من موفق تر و رفیع تره مواجه بشم، احساس حقارت و کمبود اعتماد به نفس می کنم.

نمایشگاه کتاب پارسال، حین گذر از راهروها، صادق زیباکلام رو دیدم که تنها داخل غرفه ی روزنه پشت میزی نشسته بود و تک و توک افرادی میومدن تا کتابشونو امضا کنه. منم چون می خواستم ما چگونه ما شدیم رو بگیرم، فرصت رو مغتنم شمردم و با استرس زیاد کتابو دادم برای امضا. یه نگاه بی حوصله ی تحقیرآمیزی بهم انداخت و گفت اسمتون؟ منم که سال قبلش تجربه ی امضاشدگی توسط کامران رسول زاده رو داشتم گفتم حامد. با ناراحتی و کلافگی گفت: فامیلیتون؟ فامیلیمو گفتم. نگو اینایی که برای امضا اسم کوچیک می نویسن آدمای عامه پسند و بی کلاسی هستن و حتما زیباکلام وقتی منو دیده پیش خودش گفته: «اه این جوونای شوت که اسم منو فقط تو بیست و سی شنیدن هم واسه ما آدم شدن اومدن کتابای منو بخرن. این بچه عمرا اگه لای کتابو هم باز کنه. قیافه ش که به بامداد خمار می خوره.»

نمایشگاه امسال هم بواسطه ی بیماری از فاصله ی نیم متر جلوتر به بعد رو وسط مه و دود می دیدم و خوندن اسم غرفه ها و تشخیص جزئیات صورت آدما برام مقدور نبود. از طرفی از دوست عزیزی هم ویروس سرماخوردگی گرفته بودم و بخاطر متاستاز عفونت به گوش هام، صداها رو هم از وسط کائوچو و یونولیت می شنیدم. کم بینایی و بدشنوایی باعث شده بود تعادلم هم حین راه رفتن دچار مشکل بشه و احساس ترس و ناامنی شدید بر من مستولی شده بود. از همه ی آدما می ترسیدم چون اون ها درست می دیدن و می شنیدن و من نمی تونستم. حالا از همه ضعیف تر بودم و همه از من برتر بودن.

قرار بود ساعت سه و نیم زیباکلام بیاد و کتابشو امضا کنه. نیم ساعت قبلش جلوی غرفه خیلی شلوغ بود و همه منتظرش بودن. من اما منتظر نموندم و همون ساعت سه، کتاب جدیدشو گرفتم و رفتم خونه. چند روز بعد عکسی ازش دیدم که سید احمد خمینی رو با ذوق و افتخار خاصی در آغوش گرفته و گویی از اینکه تونسته عکسی در کنار آقای نتیجه بگیره بسیار خوشحاله و احساس غرور می کنه. جا داره بگم که بله آقای زیباکلام، دست بالای دست بسیار است… .

صادق زیباکلام در نمایشگاه کتاب

دیدگاهی بنویسید