دوستان ما در داعش عادتی دارند که مادامی منطقهای را از دست میدهند، قبل از ترک کردن، آنجا را به گه میکشند و میروند. همین کاری که الان در موصل انجام میدهند و با آتش زدن چاههای نفت و مواد شیمیایی، آلودگیهای وسیعی ایجاد میکنند. اما عقدهای بازی حتما نباید در آن سطح وسیع صورت بگیرد. آدمهای دور و اطراف ما هم ممکن است دیدگاهشان این باشد که «دیگی که برای من نجوشد، میخواهم سر سگ هم در آن نجوشد». یعنی وقتی امکانی را ندارند یا از آن استفاده کردهاند و نیازشان مرتفع شده است، مشغول نابود کردنش میشوند. پورشه و بنز ندارم؟ پس هر جا این ماشینها را ببینم خطخطیشان میکنم. همسر ندارم یا دارم و زیبا نیست؟ پس هیچ دختر زیبارویی را در کوی و خیابان از جملات محبتآمیزم بیبهره نمیگذارم. دوستدخترم دیگر مرا نمیخواهد؟ رویش اسید میپاشم تا کس دیگری هم او را نخواهد. حتما میگویید آدم عقدهای زیاد پیدا میشود اما اینجا که غریبه نیست، من و ما هم این افکار و رفتار را ولو با دوز پایینتر در خودمان احساس نمیکنیم؟
عزیزان داعشی ما یک عادت دیگر هم دارند. خودشان را میترکانند تا شاید چند نفر دیگر هم بترکند. حالا اینکه چه کسانی ترکیده شوند یا اصلا کسی آسیب ببیند یا نبیند اهمیتی ندارد. اصل کار، نفس عمل است. دوباره مقیاس را کوچک کنیم. شوهرعمهی کیانای کوچک، ناراحت است. چراکه خانوادهی همسرش به او تهمت دزدی زدهاند. پس برای انتقام و گرفتن حال آنها، کیانای هفتساله را شبانه میدزدد، به او تجاوز میکند، به قتل میرساند و زیر گچ مدفونش میکند و دستآخر هم بازداشت و بلادرنگ اعدام میشود.
داعشیهای جان، روحیهی دیگری که دارند این است که اگر شهر مورد تصرفشان سالها تحت محاصره باشد و آب و نان پیدا نشود تا خودشان و مردم بخورند بازهم کوتاه نمیآیند و قبول نمیکنند که بدون خون و خونریزی شهر را ترک کنند و جانشان را بردارند و در بروند. حتما باید خودشان و مردم شهر را به فنا بدهند. این روحیه را نیز میتوان با نوعی دیگر در همهجا دید. میوهفروشها حاضرند میوههایشان کرم بزند و بگندد و تبدیل به کمپوت شود اما کمی تخفیف اعمال نکنند. که یکوقت نکند مردمی که توان خرید ندارند پررو شوند و همیشه پی تخفیف باشند. یا طرف مَلاک است و ناشمارا خانهی خالی در سطح شهر دارد و مردم محتاج اجارهی یک سرپناهاند ولی او دلش نمیآید خانههایش را اجاره دهد. مستأجر، خانهاش را کثیف و خراب میکند. وانگهی که خانه، خودش خودبهخود در حال استهلاک است.
حالا منظور این نیست که همهی ما یک داعش درون داریم و اصلا از این تشبیهات هم خوشم نمیآید. اما وقتی یک طرز تفکر و رفتار به شکل افسارگسیختهای رشد کند و رنگ التقاطی به خود گیرد، نتایجش هم بُعد رسانهای پیدا میکند هرچند نفس عمل تغییری نکند. شخصی که تمام فکر و ذکرش دزدی است، فقط میخواهد از جایی و کسی بدزدد. حالا چه هزار تومان چه هزار میلیارد. مورد هزارتومانی را هیچکس نمیفهمد و حتی اگر متوجه هم شود وقعی نمینهد اما در دزدی میلیاردی همه بر سر یکدیگر میزنند و جامعهای به هم میریزد. بههرحال خلق بد، در هر شمایل و حالتی بد است. چه در بقال باشد چه در بغدادی.
پینوشت: رؤیت این عکس و کپشن، فتح البابی شد برای نوشتن این مطلب. هرچند شاید خیلی هم مرتبط نباشند: «اگر قرار است ببازی، جوری بباز که دشمنت هم برنده نشود».