تلویزیون خریدن ، یه دوست مهربونه

والا . نزد انگلیسم به دنیا بیایم نه ماه از سال هوا ابری باشه بارون بیاد بریم قدم بزنیم نفس بکشیم حال کنیم. البته از طرفی خوب شد همینجا به دنیا اومدم چون الان انگلیس بحران اقتصادیه و زمستون برف زیاد میاد و پروازا لغو میشه و آتشفشان فوران می کنه. تازه ، تازه جووناشو بگو … همشون کک مکی مو قرمز.

البته از مزایای انگلیسی بودن اینه که فیلما و سریالای آمریکایی رو میشه بدون زیرنویس نگاه کرد و وقتی زن و مرد تو فیلم یه کارایی می کنن حرصت نمی گیره و به مرده فحش نمیدی.(چه ربطی داشت؟!) جدا از اینا حداقل چهارتا فیلم خوب و فیلمنامه دار می دیدی. مثلا این سریالای نوروزی ما رو نگاه کنین. اگه عق نزنین حتما یکی دیگه از علائم ح*املگی رو از خودتون بروز میدین.

موضوعی که روشنه اینه که هیچ شبکه ی فارسی زبانی نمی تونه با صدا سیما رقابت کنه و حتی تو منطقه خاورمیانه غیر از ترکیه هیچ کشوری بودجه و استعداد و ظرفیت رسانه ملی ما رو نداره. حالا عده ای از مدیرای ارشد رو میارن به نوعی از کمدی که به هچ کس برنخوره و کسی ناراحت نشه و نتیجه میشه سریالای باصطلاح طنزی که می بینیم.

شاید این سریالایی که تو این یکی دوساله از تلویزیون پخش شده رو چند سال پیش عمرا کسی نگاه می کرد اما بخاطر سیاستای اعمال شده ، سطح سلیقه ی مردم پایین اومده و وقتی بازیگره میگه “خون آلوده ی خودتو کثیف نکن” به جای عق زدن هار هار هار می خندن. من خودم از سر بیکاری و الواتی چند قسمت اول سریالا رو دیدم و فقط عق زدم. والا . پس فردا بچه هم میزام لابد با این وضعیت. البته همه سریالا اینطوری نیستن. یکی دوتا برنامه هستن که قابل تحمل ترن و بعد از عید درباره اشون مینویسم.

در مورد موسیقی هم همین وضعیته. به حدی سطح سلیقه ها پایین اومده که حتی خواننده های شاخ اونوری هم خودشونو به گند کشیدن که با هرچی سنگ و کلوخ هم پاک نمیشه. در مورد شعر و داستان هم که چهل ساله که داستان نویس درست حسابی نداریم و م.م پور و م.م.پور (یکی مرتضی یکی ماندانا. این زن و شوهر محترم … به ادبیات مملکت دوتایی) و اقوام ، رو و توی بورسن و بعد از قیصر هم که شاعر تاپ نداریم و دور شاعرای مکتب مریم حیدرزاده ای شده. خب بعد من ِ بچه مثبت میشینم فیلمای خانوم کیت وینسلت و بانو نااومی واتسو می بینم و دچار تهاجم میشم. ویدئوی دوشیزه لیدی گاگا رو از نظر میگذرونم و دچار تناقض فرهنگی میشم. داستان غربی می خونم و متوهم میشم که طرف داستان نوشته یا توصیف…و. شعرای شکسپیر رو می خونم و هی عق می زنم و تولید فاضلاب انسانی می کنم. خوبه اینجوری آخه؟

حالا فارغ از این همه زر ، من چون به شخصیت شناسی و جامعه شناسی علاقه دارم ، می تونم از روی علاقه مندی آدما شخصیت کلیشون رو حدس بزنم. حتی از روی علاقه به سریالا و برنامه های نوروزی تلویزیون. به جان خودم اگه دروغ گفته باشم. تا شم از وسط اگه خالی بندی کنم. اصلا علت اینکه آدما زود جذابیتشونو برام از دست میدن و تکراری میشن به علت همین چارچوبیه که همه دارن و داریم. کاملا میشه رفتارشون رو پیش بینی کرد و خب این اصلا حال نمیده. من خودم از هم گه ترم. رفتارم از دویست کیلومتر هم قابل رد زدنه مگه وقتایی که ماه تو آسمون کامل میشه و اون موقع چت می زنم. والا.

در آخر توجه شما رو به بیتی متوجه می کنم که شاعر مربوطه تا جایی که در توان داشته تر زده به شعر اصلی از مولانا :

این همه مغرور مشو دور مشو ، خانه خراب می کنی خانه بر آب می کنی ، خانه سراب میکنی ، ناز مکن ناز بیا ، خانه برانداز بیا ، باز مرو باز بیا ، دورمشو دور مشو

دیدگاهی بنویسید


معرفی فیلم Inception

مدت زیادی می شد فیلم ندیده بودم و سریالای ایرانی من جمله قهوه تلخ و قلب یخی و دوتا از سریالای تلویزیون ذائقه ی منو تغییر داده بود و حس دیدن فیلم با زیرنویس و مشقت رو نداشتم. اما بعد از اینکه نسخه ی با کیفیت فیلم اینسپشن ریلیز شد و با توجه به تعریفایی که از فیلم شده بود و نمره ی خیلی بالایی که تو imdb گرفته بود تصمیم گرفتم در اولین فرصت ببینمش اما این فرصت پیش نیومد تا همین دیشب که دلو زدم به دریا و با اینکه می دونستم تا صبح کابوس می بینم ولی نشستم پای فیلم.

الان حدود بیست ساعت از وقتی که فیلمو دیدم میگذره در نتیجه جو و هیجانی که بعد از فیلم رو من سایه افکنده بود! فروکش کرده و الان به ضرس قاطع میگم که بهتر از این فیلم وجود نداره! البته شما نمی دونین ولی من روی فیلم زیبایی آمریکایی خیلی غیرت داشته و دارم اما انصافا “سرآغاز” یه چیز دیگه بود. فیلم همه چی داره. فلسفه ، عشق ، پیچیدگی داستان ، ضرباهنگ سریع ، جلوه های وِیژه ی عالی و فیلمنامه و کارگردانی فوق العاده. نولان که سهله ، فکر نکنم بقیه ی فیلمسازا هم دیگه بتونن همچین فیلمی بسازن!

فیلمنامه یه مقدار پیچیده اس اما اگه فیلمو با دقت ببینین همون دفعه ی اول متوجه کلیت داستان میشین. داستان از این قراره که یه عده میرن تو خواب آدمای کله گنده و اسرار مهمشون رو می فهمن و از این راه روزگار میگذرونن و یه آب باریکه ای هست و یه لقمه نونه دور هم می خوریم بابا دیگه دو دقیقه اومدیم خودتو ببینیم همش تو آشپزخونه ای. بعد یه میلیاردر ژاپونی بهشون پیشنهاد میده که حالا جای این بچه بازیا ، بیاین یه ایده رو توی ذهن یه بدبختی بوجود بیارین تا منم به یه نون و نوایی برسم. اونام میگن برو عمو ، این کار نشدنیه. (البته اینو تو دلشون میگن!) فکر نکنم با این توضیحاتی که من دادم چیزی از فیلم دستگیرتون شده باشه و بنابراین مجبورین فیلمو ببینین! اونقدر ضرباهنگ فیلم و اتفاقاتی که میوفته سریعه که حتی ممکنه مغزتون از فیلم جا بمونه!

بعد از عید پارسال با خودم عهد کرده بودم فیلم عاشقونه نبینم و تو این فیلم یه رابطه ی عشقی سنگین وجود داره و مشکل دوچندان میشه وقتی که بازیگر مونثش یه ذره شبیه بعضی باشه. البته الان رو مود خوبم وگرنه یه هفته دپ می زدم. به هر شکل فکر نمی کنم فیلم برنده ی اسکار بشه چون اینطور باب شده که فیلمای پاییزی و کریسمسی برنده ی اسکار بشن اما احتمال اینکه تو سایر بخشا برنده بشه زیاده. حالا هم تا لینکای دانلودش تو اینترنت هست برید دانلودش کنین که اگه فیلمو نبینین سه چهارم عمرتون بر فنا میره و نمرده از دنیا میرین. اگر هم کاری با من نیست پس بدرودش!!

دیدگاهی بنویسید


بی شخصیت

یه کافی نتی سر کوچه امونه که هر وقت من از جلوش رد شدم ، چه شب بود چه صبح ، چندتا دختر توش نشسته بودن و مشغول چت. اصولا طبق عرفی که هست فضای کافی نت و گیم نتا مناسب دخترا نیست ولی خب دیگه ، وقتی قسمت مردونه ی اتوبوس اشغال میشه ، کافی نتا هم که سهلن. الان وبلاگستان هم کلا بوی زنونگی گرفته و باید در به در دنبال بلاگنویس مرد بگردیم.

پارسال همین موقع ها بود که یه پسر جوونی سر کوچه امون بلال می فروخت. بعد برای اینکه بلال هاش فروش بره هرکی رد می شد یه تیکه ای بهش مینداخت تا طرف تحریک بشه و بیاد ازش بلال بخره. مثلا اگه یه خانومی دست بچه اشو گرفته بود بهش می گفت خانوم بیا یه بلال بخر ، بچه می بینه دلش می خواد. یا می گفت خانوم بیا بلال بخر واسه رشد بچه خوبه. یا اگه یکی با ساک ورزشی در دست از جلوش رد می شد می گفت آقا خسته ای از باشگاه اومدی بیا بلال بخر خستگیت درمیره. اگه می دید یکی کیف دستشه می گفت از کار برگشتی ، یکی تند راه می رفت می گفت عجله نکن بیا بلال بخر و خلاصه کسی رو بی نصیب نمیذاشت. اولش فکر کردم اینارو فی البداهه میگه و هرچی به ذهنش برسه از دهنش خارج میشه ولی بعد از یه مدت فهمیدم که چندتا تیکه بیشتر نداره و اونا رو دائما تکرار می کنه. هر دفعه هم من از جلوش رد می شدم می گفت آقا غصه نخور یا خودش میاد یا نامه اش بیا یه بلال بخر.

حقیقتش شبکه های اجتماعی نظیر فیص بوک اصلا برام جذابیتی ندارن چون بین اعضاشون هیچ خلاقیتی وجود نداره. ولی یه بخش فان و جالبی هست که باصطلاح بهش میگن کوئیز. این کوئیزا چندتا سوال از شما می پرسن و آخر سر نتیجه رو هم بهتون اعلام می کنن. کلهم اجمعین سه تا کوئیز رو به پایون رسوندم. یکیش گفته بود شبیه کدوم شخصیت تو کدوم فیلم هستین؟ که نتیجه اش شد تام کروز تو فیلم چشمای باز بسته. فیلمو کامل ندیدم ولی داستان کلیش باید درباره ی فرقه های انحرافی و رواج ایدز و این حرفا باشه. خلاصه اینکه شخصیت جالبی نبود. کوئیز بعدی این بود که شبیه کدوم شخصیت سیاسی هستی؟ که نتیجه کار هاشمی شدم. زیاد رو اینکه شبیه کدوم یکی از سیاسیون هستم فکر نکردم اما شبیه هاشمی هم نیستم. شاید مش*ایی باشم.

کوئیز آخر درباره ی شباهت به شخصیتای قهوه تلخ بود. به نظر خودم با اینکه موقعیت برزو خانو دارم ولی درکل شبیه مستشارم که نتیجه ی کوئیز هم همین بود. به علت شخصیت پردازی ضعیف و بازیگرای نابلد ، کمتر سریال ایرانی وجود داره که مردم درباره ی شباهتشون با شخصیتای فیلم فکر کنن. یکی از سریالای قوی تو زمینه ی شباهت سریال لاسته که من ندیدمش ولی زیاد خوندم و شنیدم که ملت می گفتن مثلا شبیه فلان شخصیت تو سریال لاستن. بیکارن دیگه ، میشینن درباره این چیزا با هم بحث می کنن. دقیقا مثل من که ته بیکارام.

دکتر لکتر یکی از شخصیاتی فیلم سکوت بره هاس که با اینکه روانپزشکه ولی خودش روانیه و به حدی به کارش مسلطه که وقتی با یکی حرف می زنه ممکنه طرف بزنه خودشو بکشه یا اینکه بره یه قتل انجام بده واسه همین دکتره رو انداختن زندان و وقتی هم که یکی از کارآگاها میخواد باهاش حرف بزنه بهش میگن که نزدیک دیوار شیشه ای نشه و سعی کنه زیاد هم با دکتره صحبت نکنه. غرض اینکه خیلی با شخصیتش حال می کنم و دوست دارم همچین آدمی باشم. کلا به روانشناسی و جامعه شناسی و مخصوصا شخصیت شناسی خیلی علاقه دارم که البته چندان با گرایش تحصیلیم مرتبط نیست و خودمم زیاد به تئوریا و نظراتی که روانشناسا میدن اعتقادی ندارم. شاید تو کشور ما اینطوری باشه که هرچی مشاورا کارشناسای اجتماعی میگن با چیزی که تو واقعیت وجود داره کلی فرق می کنه شایدم همه جا اینطوری باشه.

اخلاق و منش آدما رو میشه از نوع میمیک صورتشون حدس زد. مثلا طرف آدم شر و شوریه و با همون نگاه اول هم این نکته رو می فهمی. یا مثلا گاگوله ، مثبته ، خالی بنده یا هر چیز دیگه ای. اگه دقت کرده باشین این ایستای بازرسی که پلیسا میذارن هم بر همین منواله. صورت راننده ها رو نگاه می کنن اگه تشخیص بدن طرف خرده شیشه داره بهش ایست میدن و اکثرا هم حدسشون درست از آب درمیاد. در آخر نمی دونم این پستو اصلا واسه چی نوشتم و انگیزه ام چی بود و آیا الان چه احساسی می تونم داشته باشم؟ البته الان حالم زیاد رو دور نیست و سرما خوردم و شبه و خوابم میاد. همین.

دیدگاهی بنویسید


بولاهروز

بعضی بازیگرا هستن که فروش یه فیلمو تضمین می کنن. بعضیا اگه تو فیلم باشن مطمئنی که با یه فیلم خوش ساخت طرفی. بعضیام بس که خوشگل و خوش تیپن توی سینما یا پای تلویزیون خودتو جر و واجر میدی. یه تعداد معدودی هم هستن که اگه تو فیلم باشن مزخرف بودن و حوصله سر بودن فیلم ردخور نداره. نمونه اش شهروز ابراهیمی که تو هر سریال و تله فیلمی بازی کرد – ببخشید – *ید به داستان و بازیگری و خلاصه کل فیلم.

البته من فقط فارسی وان می بینیم ها ! فکر نکنین یه وقت میشینم پای سریالای تلویزیون!

دیدگاهی بنویسید


دوستانی بهتر از قهوه تلخ

یه طیفی توی جامعه ی ما وجود داره که با اینکه شاید حداکثر ده میلیون نفرو پوشش بده اما توی مسائل اجتماع خیلی تاثیرگذاره. قشری که جزو دهکای بالا به حساب میاد و صاحب ثروت و رسانه اس. حالا اگه هنرمند یا ورزشکاری برخلاف عقیده ی این افراد عمل کنه از طرف اونا بایکوت میشه و مورد توهین و تحقیر قرار می گیره. از طرف دیگه کسایی که قدرتو تو دستشون دارن مقابله به مثل می کنن و تقریبا طرفو از صحنه میندازن بیرون.

من اینطور حس می کنم که کارایی که خواننده ها و فیلمسازای ما انجام میدن بیشتر برای همون قشر تاثیرگذاره و قطعا اگه غیر این باشه اون درآمدی که مدنظرشونه بدست نمیاد. ضمنا اکثریت و شاید تمامی خواننده ها و فیلماسازا و بازیگرای معروف ما آدمای مرفهی هستن. با این تفاسیر من چندان رغبتی به پول دادن برای دیدن کارای این هنرمندا ندارم و اصولا معتقدم هنرمند واقعی کسیه که هنرش رو رایگان در اختیار مردم بذاره. همونطوری که قبلا هم گفتم افکار من کاملا ضد لیبرالیسمیه اما فضا طوریه که فکر می کنم فقط خودم اینطوریم و قطعا خیلی زود منم تغییر می کنم.

چند روز پیش که رفته بودم دانشگاه چندتا از بچه های پرمایه! دانشگاه رو دیدم. کلا با اکثر پسرا ارتباط دارم اما از این رابطه لذت نمی برم! (هرکی ذهنش منحرفه بره خودشو اصلاح کنه!) دیدم سی دی قهوه ی تلخ دستشونه. بهشون گفتم من قسمتای اولشو دانلود کردم که ناگهان گویی به نوامیسشون تجاوز کرده باشم برافروختن و انگار برده ی اونا باشم منو امر به معروف و نهی از منکر می کردن. البته من سری اول قهوه تلخو با اکراه خریده بودم و قصد نداشتم سری دومو بخرم اما بروبکس خانواده چنین قصدی نداشتن و قسمت دوم رو هم تهیه نمودن.

چند روز گذشت و با تنی از دوستان بی مایه فتیره! مشغول صحبت بودیم که بحث قهوه ی تلخ شد. متفق القول ابراز داشتن چقدر مرخرف بود بابا من که یه قسمتشو دیدم حالم به هم خورد. لازم نیست بگم که این دوستان سی دی رو نخریدن و از این و اون گرفتن یا کپی کردن. درحالیکه به نظر من این مجموعه برخلاف انبوهی از سریالای ایرانی خیلی هم فاخر و پر از نکته اس. اما شاید اگه مجانی از تلویزیون پخش می شد این دوستان من هم نظرشون چیز دیگه ای بود. درحقیقت به عقیده ی اونا قهوه تلخ ارزش خریدنو نداره.

اون بچه هایی که اول عرض کردم به لحاظ اعتقادی با من در تضادن. من کمی به مسائل مذهبی گرایش دارم درحالیکه اونا دید منفی به این قضایا دارن. دوستانی هم که دوم براتون گفتم از نظر فکری با من اختلاف دارن. مثلا هیچ کدومشون علاقه ای به کتاب و فیلمای پیچیده ندارن و از اطلاعات عمومی پایینی رنج می برن. مثلا به یکیشون گفتم رضا یزدانی یه آلبوم داده که من ازش خوشم اومده. گفت رضا یزدانی کیه دیگه؟ گفتم همونی که برای فیلمای مسعود کیمیایی آهنگ خونده. گفت کیمیایی؟ نمیشناسم. گفتم بابا همون کارگردانه که حکم و محاکمه در خیابانو ساخته. گفت اسم این فیلمارو شنیدم. گفتم قیصر و گوزن ها هم که دیگه خیلی معروفه این یارو ساخته. گفت من اصلا فیلمای ایرانی نگاه نمی کنم و منم بی خیال معامله شدم کلا.

نمی خوام بگم آدم خیلی شاخی هستم و از همه بالاترم و پسر بیل گیتسم اما هنوز نتونستم دوست ایده آلم رو پیدا کنم. من از بچگی تا حالا دوست صمیمی نداشتم و عادت عجیبی به تنهایی دارم. حتی شده یکی دو ماه با کسی حرف نزدم اما زیاد دچار افسردگی نشدم. امام علی هم یه جمله ای در این باب گفته. که کسی ضعیفه که نتونه برای خودش دوستی پیدا کنه و از اون ضعیف تر کسیه که دوستاش رو هم از دست بده. به هرحال پسرا که نتونستن منو ارضا کنن ببینیم بقیه چیکار می تونن بکنن!

پی نوشت: اگه خیلی بیکار بودین و علاقه مند ، می تونین از لینکدونی سمت راست هم مستفیض بشین.

دیدگاهی بنویسید


معرفی فیلم Se7en

بعضی از فیلمای معروف هستن که تو تلویزیون و با دوبله دیدمشون. ارباب حلقه ها و ماتریکس ، هزار توی پن ، زودیاک ، کینگ کونگ ، اثر پروانه ای و … که البته غیر از هزارتوی پن بقیه رو چند سال پیش و زمانی که اینترنتم زغالی بود دیدم. الان اگه ببینم تلویزیون داره یه فیلم قشنگی نشون میده ، اسمشو برمی دارم و میرم از اینترنت دانلود می کنم. دلیلش هم می دونین دیگه ، دوبله و سانسور گند می زنه به فیلم .

یکی از فیلمای معروفی که از تلویزیون دیده بودم فیلم هفت بود. این فیلم موضوعش درباره ی هفت گناه اصلیه که تو بعضی از کتابای نویسنده های غربی درباره اش نوشته شده. بعد از اینکه فیلمو دیدم با خودم گفتم اینکه شد پنج تا گناه. نکنه من گیجم که دوتاشو نفهمیدم؟ این نفهمی سال ها ادامه داشت تا اینکه من بزرگتر شدم و حقایق دنیا بر من آشکار گشت و چشم و گوشم اندازه ی اونجای مرغ باز شد . از همین روی رفتم فیلمو دانلود کردم ولی چون موضوع کلی و آخر فیلمو می دونستم زیاد میلم به دیدنش نمی رفت. تا اینکه دیشب تو آرشیوم دنبال یه فیلمی می گشتم که سنگین و پیچیده باشه. آخه قبلش Prince of Persia و Clash of the Titans رو دیده بودم خواستم یه ذره از حال و هوای فیلمای عامه پسند بیرون بیام. خلاصه با انبوهی از فیلم مواجه شدم و دست آخر بخاطر اینکه دیروقت بود فیلم سون رو انتخاب کردم چون مدت زمانش از بقیه ی فیلما کوتاه تر بود.

فیلم سه چهارتا بازیگر اصلی بیشتر نداره. برد پیت و مورگان فریمن و کوین اسپیسی که این آخری یکی از بازیگرای مورد علاقه ی منه. هفت جزو سی فیلم برتر دنیاس و محصول سال ۱۹۹۵ و کارگردانی دیوید فینچره. واقعا خیلی حیف شد که قبلا دیده بودمش و می دونستم آخرش چی میشه وگرنه بیشتر سر ذوق می اومدم. اگه الان برگردیم به دیروز ، دیگه فیلمو نگاه نمی کنم. به شما هم توصیه می کنم هر وقت دیدین یه فیلمی داره از تلویزیون پخش میشه با سرعت هرچه تمام تر خاموشش کنین یا حداقلش بزنین شبکه آموزش. تازه دیگه تبلیغات وسط فیلم هم نمی بینین. ایزی لایف ، اویلا ، حساب قرض الحسنه ی کوتاه مدت جاری پس انداز مسکن جوانان و … .

داستان فیلم از این قراره که یه قاتل سریالی تو شهر پیدا شده که هفت گناه اصلی رو بر طبق کتب مقدس! مسیحیا پیدا کرده و قربانیاشو از این طریق انتخاب می کنه. دو تا کارآگاه هم می افتادن دنبالش و هرچی می جورن کمتر می جورن! بعد از اینکه طرف پنج نفرو گوشمالی داد میاد خودشو معرفی می کنه و میگه اگه دوتای دیگه رو میخواین باید منو با این دوتا کارآگاه مهربون ببرین وسط بیابون. اونجا هم به طرز جالبی قربانیای دوتا گناه دیگه رو هم نشون میده. خلاصه ی کلوم اینکه داستان فیلم گیراس ولی بعضی از فیلما مثل اره و تا حدی هم پانیشر اونو لوث کردن. یعنی وسطای فیلم به خودتون میگین بابا اینکه همون اره ی خودمونه که دو ساعته سرکار بودیم.

حالا به نظر اونا هفت تا گناه اصلی ایناس : خشم ، حسادت ، غرور ، هوس ، شکم پرستی ، تنبلی و طمع. حقیقت امر اینه که خیلی مسخره به نظر میاد که مثلا دروغ توی این گناها نیست ولی پرخوری هست. حالا شما زیاد سخت نگیرین دیگه ، خارجی ان. در آخر دیدن این فیلمو به هیچ کس توصیه نمی کنم چون نمونه اش رو تو انواع و اقسام فیلمای دیگه دیدیم و فقط اگه فکر می کنین خیلی بیکارین و عقده ای و لج باز برید فیلمو ببینین. اگه هم قبلا دیدین که خوش به حالتون. به مامانتون بگین براتون اسپند دود کنه. به قول اون شاعر احمق : اسفند دونه دونه ، اسفند سی و سه دونه …

دیدگاهی بنویسید